عَبْدالله بن سَعْد بن اَبی سَرْحِ عامِری قُرَشی
عَبْدالله نخستین نویسنده رسول خدا(ص) بود که نوشتن را در مکّه برای آنحضرت آغازکرد . او هَمچُنین یکیاز کاتبانِ وَحْی بود . شُمارِکاتبانِ وَحْی را بیست و شش تا چهل و دو نفر ذکر کردهاند . عَبْدالله میگفت : من آنحضرت را هر طورکه بخواهم میگردانم . به عنوانِ مثال محمّد(ص) بر من املاء میکند : سَمیعٌ علیم و من مینویسم عَلیمٌ حکیم .
در موردِ خیانتِ عَبْدالله بن سَعْد و ادّعای بعدیاش که میگفت او هم قادر است همانندِ پیامبر (ص) آیاتی بیاورد و همین موضوع به طرد شدنِ وی از جانبِ آنحضرت انجامید ، آیه 93 از سُورَه اَنعام نازل گردید .
93) وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللهِ کَذِباً اَوْ قَالَ اُوحِی إِلَی وَ لَمْ یوحَ اِلَیهِ شَیئٌ وَ مَنْ قَالَ سَاُ نْزِلُ مِثْلَ مَا اَ نْزَلَ اللهُ ...
و چه کسی ستمکارتر است از آنکه بر خدا دروغ بندد و یا بگوید به من وحی شده ولی چیزی به او وحی نشده و کسی که گوید بزودی نظیر آنچه خداوند نازل کرده خواهم آوَرْد .کاش این ستمکاران را در سَکَرات مرگمیدیدی که فرشتگان بر آنان دست گشودهاند (و نهیب میزنند) که جانهای خود را برآرید .
امروز به سزای آنچه ناحقّ دربارَه خدا میگفتید و در برابر آیات او تکبُّر میورزیدید گرفتار عذاب خفّتباری میشوید .
عَبْدالله در زمانِ رسول اکرم (ص) مرتدّ شده و نزدِ قُرَیش بازگشت . آنحضرت در روز فَتْحِ مکّه ، اگرچه به نیروهای اسلام تأکید فرموده بودند که از جنگ و خونریزی پرهیز گردد ، مَعَ الوَصف چند نفر را استثناء نموده و دستور دادند : آنان را هرکجا دیدید ، بِکُشید !
عَبْدالله بن سَعْدْ یکیاز این اَفراد بود که برای نجاتِ جانش ، به برادرِ رضاعی خود : عُثْمان بن عَفّان ، پناه بُرْد . عُثْمان پساز برقراری آرامشِ نسبی در مکّه ، عَبْدالله را نزدِ پیغمبر خدا(ص) بُرْد و با پافشاری بسیاری که از خود نشان داد ، برای وی امان خواست .
سرانجام پیامبر رحمت(ص) باتوجّه به اصرارِ بیش از حد و درحقیقت مزاحمتِ فوقالعادهای که عُثْمان ایجاد میکرد و پیوسته بر اَعضاء و جَوارِحِ آنحضرت بوسه میزد ، با اکراه و بنا به مصلحتهائی که مدِّ نظرِآن وجودِ شریف بود ،عَبْدالله بن سَعْد را اَمان دادند .
عَبْدالله مجدّداً اسلام آوَرْده و در دورانِ عُمَر و عُثْمان بهکارگماشته شد . وی به آفریقا لشکرکشی نموده و طرابلس و قسمتهایی از آن قارَّه رافَتْح کرد . در این لشکرکشی امام حَسَن و امام حسین نیزشرکت داشتهاند .
آوردهاند که به هنگامِ سماجَت و تلاشِ عُثْمان برای نجاتِ عَبْدالله ، رسول مکّرم اسلام(ص) برای لحظاتی تقاضای عُثْمان را بیپاسخ گذاشته و ساکِت ماندند . آنحضرت بعداً فرمودند که تمایل داشتهاند در مدّتِ سکوتِشان ،کسی عَبْدالله را گردن میزد ، لکن عکسالعملی از جانبِ مسلمانان دیده نشد . اصحاب وقتی از این موضوع مُطَّلِع شدند ،عُذر آورده و اظهار نمودند که ما برای کُشتنِ وی ، منتظرانه چشم به اِشارَه شما دوخته بودیم . ایشان فرمودند : پیامبر ان کسی را با اِشارَه نمیکُشند .
عَبْدالله همزمان با سال 37 هجری در یکی از شهرهای شام که عَسْقَلاننام داشت به مرگی ناگهانی فوت کرد .
منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- مغازی واقدی ، ج2 ، ص 855 .
2- همان ، ص 856 – 855 و تاریخ یعقوبی ، ج1 ، ص 419 ، مُتَرْجَم .
3- مغازی واقدی ، ج 2، ص 825 .
4- تاریخ یعقوبی ، ج1 ، ص 419 ، مُتَرْجَم .