حضرت صادق عليه السلام فرمود بسا حاجتى از براى من پيدا مى شود و من مى خوانم اين دعا را پس مراجعت مى كنم و حاجتم برآورده شده است .
مؤ لف گويد كه سيد بن طاوس در جمال الا سبوع كلامى فرموده كه حاصلش اين است كه هرگاه از خداى تعالى حاجتى خواستى لااقلّ چنان باشد حال تو مثل آنكه هرگاه حاجت مهمّه بطلبى از يكى از پادشاهان دنيا چه هرگاه حاجتى به ايشان داشته باشى طلب رضا و خوشنودى ايشان مى نمائى به هر چه ممكنت شود پس همچنين در وقت حاجت خواستن از خدا كوشش كن در تحصيل رضاى او و مبادا كه اقبالت بخدا كمتر باشد از اقبالت بر ملوك دنيا كه اگر چنين باشد حال تو پس تو از مستهزئين هالكين خواهى بود و چگونه جايز خواهد بود كه اهتمام تو به رضاى خدا كمتر باشد از اهتمام بر رضاى مخلوقين پس هرگاه منزلت خدا نزد تو كمتر باشد از منزلت ملوك دنيا كه ايشان بندگان خداى تواند پس تو استخفاف و استهزاء كرده اى به خدا و حقير شمرده اى عظمت و جلالت او را و از او اعراض كرده اى و هيهات كه در اين صورت ظفريابى به حاجت خود به سبب نماز يا روزه خود و بايد روزه و نماز تو كه بجهت حاجت بجا مى آورى از روى تجربه نباشد چه آنكه انسان تجربه نمى كند مگر كسى را كه بدگمان است در حقّ او و حق تعالى مذمّت فرموده آنهائى را كه گمان بد در حقّ او بردند بقوله تعالى يظُنُّونَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيهِمْ دآئِرَةُ السَّوْءِ بلكه بايد در كمال اطمينان و اعتماد باشى به رحمت خدا و به وعده هاى او و اميد تو به خدا در طلب حاجت خود زيادتر باشد از آنكه قصد كنى حاتم را بجهت طلب يك قيراط چه اگر بجهت يك قيراط قصد حاتم كنى يقين دارى كه به تو عطا خواهد كرد به هر نحو كه باشد پس بدانكه حاجت تو نزد حق تعالى پست تر و كمتر است از يك قيراط نزد حاتم پس البّته مبادا كه اعتمادت به حقّ تعالى كمتر باشد و نيز سزاوار است از براى تو كه هرگاه بجهت حاجتى روزه يا نمازى بجا آورى نيت كنى آن عمل خود را بجهت الا همّ فالا همّ از حاجات دينيه خود و بدانكه اهَمِّ آنها حوائج آن كسى است كه تو در پناه هدايت و حمايت اوئى و آن امام زمان تو صلوات اللَّه عليه است پس بايد نماز و روزه تو اوّل بجهت قضاء حاجات آن حضرت باشد و بعد بجهت حوائج دينيه تو و بعد بجهت آن حاجتى كه عارض تو شده و قصد آن را داشته مثلاً هرگاه ظالمى در صدد كشتن و هلاكت تو باشد و تو روزه حاجت گرفتى براى خلاصى از شرّ او و بدانكه اهمّ از آن حاجت دينيه تو است كه آن عفو و رضاى حق تعالى باشد از تو و آنكه بر تو اقبال فرمايد و عمل تو را قبول خود كند زيرا كه در كشته شدن تو دنياى تو فاسد شود هرگاه دين تو سالم باشد بعلاوه آنكه اگر كشته نشوى لابد خواهى مرد و لكن اگر عفو و رضاى خدا براى تو حاصل نشود در دنيا و آخرت هلاك خواهى شد و هولها و شدايدى براى تو حاصل خواهد شد كه به خيال تو نخواهد رسيد و امّا اينكه گفتيم مقدّم بدار حاجت امام زمان خود را بر حوائج خود پس بجهت آن است كه بقاى دنيا و اهل آن بواسطه وجود اوست پس هرگاه وجود تو محفوظ باشد بوجود يك نفر ديگر چگونه مقدّم بدارى حوائج و مراد خود را بر حوائج او بلكه واجبست مقدّم دارى حوائج او را بر حوائج خود و مراد او را بر مراد خود و بدانكه آن جناب در حاجات خودش از روزه و نماز تو مستغنى است و حاجتى به تو ندارد لكن مقتضاى بندگى و وظيفه تو آن است كه چنين كنى چنانكه استفتاح مى كنى دعاهاى خود را به صلوات بر ايشان صَلَواتُ اللَّه عَليهِمْ اَجْمَعينَ