عایشَه بنت اَبوبکر بن اَبی قُحافَه
عایشَه سوّمین همسرِ رسول خدا(ص) میباشد که بعد از خَدیجَه سلام الله علیها و سودَه ، خِطْـبَه عَقْدِ وی ، قبل از هجرت و با هفت سال سِنّ در مکّه به نامِ آنحضرتجاری گردید . وی پساز عَقْدْ در منزلِ پدرش : اَبوبکر ، میزیست و مُقارِنِ سال اول هجری که ده ساله بود ، افتخارِ ورود به بَیتِ آنحضرت وزندگی مشترک با ایشان را کسب کرد . کُنیه عایشَه : اُمِّ عَبْدالله و نامِ مادرِ وی اُمِّ رُومان بنت عُمَیر بن عامِر بن دُهْمان بن حارِث بن غَنْم بن مالِک بنکِنَانَه است .
هدفِ پیامبر (ص) از این ازدواج ، جلبِ توجّه اَبی بکر و قَبیلَه او به اسلام و تحکیمِ روابط بود .
در روایت آمده است : روزی عایشَه نزدِ رسول اکرم (ص) نشسته بود که مردی یهودی به آنحضرت نزدیک شده وگفت : السّام علیکم ! (مرگ برتو باد!) حضرت فرمودند : بر تو باد ! دو نفر یهودی دیگر نیز آمدند و هریک چُنین گفتند و ایشان به همان نحو پاسخ دادند . عایشَه در غضب شده و خِطاب به آنان گفت : بر شما باد مرگ و لعنت خدا ! ای برادرانِ میمون و خوک !
پیامبر خدا(ص) فرمودند : ای عایشَه ! اگر دشنام و فحش مُتَمَثَّل شود ،هر آینه صورتِ بدی خواهد داشت . رِفْق و مدارا بر هر چه نِهَنْد آنرا زینت خواهد داد و از هر چه دور کنند آنرا زشت گرداند .
عایشَه گفت : یا رسول الله(ص)! مگر نشنیدید که چه گفتند؟ آنحضرت فرمودند : بلی شنیدم . من همان را به خودشان برگرداندم .اگر مسلمانی سلامکرد بگویید : السّلام عَلَیـکُم ! و اگرکافری سلامکردبگویید : عَلَیک !
عایشَه از فقه و شعر بهره داشت و روایاتِ بسیاری نیز از حضرت محمّد(ص) نقل کرده است .گویند وی دو هزار و دویست و ده روایت و حدیثاز قولِ رسول خاتم(ص) آورده است . در غَزْوَه بَنی مُصْطَلِق ، دو نفر ازهمسرانِ پیامبر (ص) به نامِ عایشَه و اُمّ سَلَمَه آنحضرت را همراهی میکردند .پساز خاتمه نبرد ، نیروهای اسلام در مسیرِ بازگشت به مدینه توقّفِ کوتاهی داشتند . عایشَه برای انجامِ کاری خصوصی از کاروان دور شده و بنا به روایتی بعلّتِ گمکردنِ گردنبندش و یا وسیله شخصی دیگری ،با تأخیر و پساز حرکتِکاروان مراجَعَت کرد . مسئولینِ کابینِ عایشَه نیزاز عدمِ حضورِ وی در کَجاوَه مُطَّلِع نشده بودند . عایشَه مدّتی تنها مانْدتا صَفْوان بن مُعَطَّل سُلَمِی که وی نیز از لشکریانِ اسلام عقب مانده بود با وی مواجه شد .
صَفْوان از شترِ خود پیاده و کناره گرفت . عایشَه بر مَرْکَبِ او سوار شد . صَفْوان مهارِ حیوان را در دست گرفته و به مدینه عزیمت کرد .متعاقبِ این ماجرا ، عِدَّهای از منافقین و در رأسِ آنان عَبْدالله بن اُبَی ، تهمتهای ناروائی به عایشَه زدند . خداوند با نزول آیه 11 و آیاتِ بعد از آن که در سُورَه نور آمده ، ضِمنِ ردِّ این تهمت ، مسلمین را در برخورد با شایعات هُشیار فرموده و به منافقین وعده عذاب میدهد .
11) اِنَّ الَّذِینَ جاؤُا بِالْإِفْکِ عُصْبَه مِنْکُمْ لاتَحْسَبُوهُ شَرّاً لَکُم بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکُم ...
همانا آن گروه که بهتان به شما مسلمین بستند نپندارند ضرری به آبروی شما میرسد ، بلکه خیر و ثواب خواهید یافت (چون بر تهمت صبر کردید) ...
پساز نزول آیاتِ یاد شده ، رسول خدا(ص) دستورِ جاری شدنِ حَدّ بر عَبْدالله بن اُبَی ، مِسْطَحْ بن اُثاثَه ، حَسّان بن ثابِت ، حَمْنَه : دخترِ جَحْش وخواهرِ اُمُّ المُؤمِنین زَینَبْ را که صراحتاً به عایشَه بُهتان زده بودند ، صادر فرمودند .
بنابر روایاتِ دیگری ، زنِ جامانده ازلشکرِ اسلام ماریه قِبطیه و یا بانوی پاکدامنِ دیگری بوده است . رجوع به غَزْوَه بَنی مُصْطَلِق
در آخرین سفرِ حَجِّ رسول خدا(ص)که حَجَّهالوَداع نام داشت ، فاطِمَه الزَّهْراء سلام الله علیها و نُه نفر از اُمَّهاتِ مُؤمِنین شرکت داشتند . شترِ عایشَه تندرو و بارِ سبکی را حَمْل میکرد و شترِ صَفیه کُندرو و باری سنگین بر پُشت داشت . این امر موجِبِ جلوتر رفتنِ شترِ عایشَه و عقب ماندنِ شتر صَفیه از کاروان شده و لِذا ناهماهنگی و گسستگی در حرکتِ حُجّاج ایجاد میکرد . رسول خدا(ص) جهتِ رفعِ مشکل ، فرمودند : بارِ شترانِ آن دو تعویضگردد ! عایشَه از این عمل ناراحت شد و خِطاب به آنحضرت گفت : تو اِدّعا میکنی که رسول خدایی !؟
رحمت عالمیان(ص) فرمودند : اُمّ عَبْدالله ! مگر تو شکّ داری کهمن رسول خدا هستم !؟
عایشَه پاسخ داد : پس چرا به عدالت رفتار نمیکنی ؟
عایشَه نقل میکند که پساز این گفتگو ، پدرم : اَبوبکر ، عصبانی شدهو آنچُنان سیلی بر صورتم نواخت که بینیام خون آمد . پیامبر رحمت(ص)پدرم را سرزنش کردند . اَبوبکر به عرض رسانید : یا رسول الله(ص)مگر نشنیدید چه گفت ؟ پیامبر (ص) فرمودند :
دَعْهَا فَانَّ الْمَرْاَه الْغَیرَاءِ لا تَعْرَف اَعْلَی الْوَادِی مَنْ اَسْفَلِهِ -او را رها کن ! زیرا زنِ پُر رَشک ، بالای بیابان را از پایینِ آن تشخیص نمیدهد .
عایشَه هنگامِ خِلافتِ عُثْمان ، از مخالفینِ خَلیفَه بود و او را پیر خَرِفْ نامیده و میگفت : بِکُشید نَعْثَلْ را که بِکُشَد وی را خدای ! او سنّتِ رسول اکرم (ص) راکُهْنَه ساخت در حالیکه هنوز جامه آنحضرت کُهْنَه نشده است .
عایشَه اگرچه در زمانِ حیاتِ عُثْمان ، مردم را علیه او به شورشوا میداشت و لکن پساز قتلِ وی ، هوادار و خونخواهش شد و جنگ جَمَل را با کمک و همراهی طَلْحَه و زُبَیرْ ، علیه امام علی (ع) برپا ساخت . عایشَه تلاش میکرد حَفْصَه : دخترِ عُمَر بن خَطّاب رادر جنگ جَمَل با خود همراه کند امّا برادرِ حَفْصَه : عَبْدالله بن عُمَر مانعِ دخالتِ خواهرش شد . رجوع به جنگ جَمَل
زمخشری در رَبیع الابرار از قولِ جمیع بن عُمَیر آورده است که :
یک روزی نزدِ عایشَه رفتم و گفتم : محبوبترینِ مردم نزدِ رسول الله(ص) چه کسی بود ؟
عایشَهگفت : فاطِمَه سلام الله علیها .گفتم : از مردان ؟گفت : زوجِ او ...چه اینکه در روز صایم بود و در شب قایم و احوالِ رسول خدا(ص) در دست و دهانِ او بود . گفتم : پس چه چیز تو را بر این داشت !؟ عایشَه چون این شنید مِعْجَر را بر روی خود فرو کشیده ،گریست وگفت :بر من این نوشته شده بود . زمخشری میافزاید : عایشَه از آنچه در روزِ جَمَل به وقوع پیوست ، مُتَاَسِّف بود . امّا پشیمانی را چه سود !؟
عایشَه از دفنِ جنازه امام حَسَن (ع) در حَرَمِ پیغمبر(ص) ممانعت کردو لِذا پیکرِ آن امام(ع) در بَقیع به خاک سپرده شد .
عایشَه جوانترین همسرِ رسول خدا(ص) بود و در طولِ عُمْرِ خود ،به غیر از آنحضرت ، شوهرِ دیگری اختیار نکرد . او تا زمانِ حکومتِ مُعاویه حیات داشت و به سال 57 هجری در مدینه از دنیا رفت . اَبو هُرَیرَه بر جنازه وی نماز خوانْد .
نقل است که عایشَه در پایانِ عُمْر ، از برپایی جنگ جَمَل علیه حضرت علی(ع) نادِم بوده و به همین علّت میگفت که شرم دارددر جِوارِ رسول خدا(ص) دفن شود و لِذا برابر وصیتِ خودش ، در بَقیعبه خاک سِپُرده شد . در کشف الغُمَّه آمده : از عایشَه سؤال شد که آیا تو رادر مُجاوِرِ رسول خدا(ص) دفن کنیم ؟ وی پاسخ داد : نه ! زیرا بعد از رحلتِ ایشان ، فعلی ناشایست انجام دادم .
منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- تاریخ یعقوبی ، ج1، ص 453، مُتَرْجَم – در تاریخ طَبَری ، ج2 ، ص 117و 118 آمده است: عایِشَة سه سال پیش از هجرت و بعد از وفات حضرت خَدیجَةسلام الله علیها ، در سِنّ شش سالگی ، افتخارِ همسریِ پیامبر را کسب کرد و لکن تا سال اوّل هجری که نُه ساله شد ، خانَةِ پدر را تَرْک نکرده و پس از آن ، به بَیْتِ آنحضرت وارد شد .
2- لغت نامَةِ دهخدا ، ذیلِ عائِشة - در مغازی واقدی ، ج2 ، ص 698 آمده است : اُمِّ رُومان بنتِ عامِر بن عُوَیْمِر الکِنانِیَّة (الکِتَابِیَّة)– در طبقاتالکبری ، ج8 ، ص216 آمده است : اُمِّ رُومان بنتِ عامِرِ بن عُوَیْمِر (عُمَیْرَة) بن عَبْد شَمْس از قَبیلَةِ کِنانَة.
3- حَیَوة القُلُوب ، تاریخ پیامبر اسلام ، کتاب دوم ، ص 303 و 304.
4- تاریخ یعقوبی ، ج1 ، ص 412 و 413 ، مُتَرْجَم – مغازی واقدی ، ج1، ص 426 الی 435.
5- سیرَةِ حلبی ، ج3 ، ص313.
6- کشف الغُمَّة فی معرفة الائمة ، ج2 ، ص 39 ، مُتَرْجَم.
7- کشف الغُمَّة ، ج1 ، ص332 و 333 ، مُتَرْجَم.
8- تاریخ یعقوبی ، ج2 ، ص 173 ، مُتَرْجَم.
9- کشف الغُمَّة ، ج1 ، ص 333 ، مُتَرْجَم.