طائِف
طائِف شهری خوشآبوهوا ، واقع در هفتاد کیلومتری جنوبِ شرقی مکّه و مَحَلِّ سکونتِ قَبیلَه بَنی ثَقیف ازگروهِ هَوازِن میباشد .
با درگذشتِ اَبوطالب ، ریاستِ طائِفَه بَنی هاشِم به اَبولَهَبْ ، دشمنِ سرسختِ رسول خدا(ص) واگذار شده و از آن پس ، تضییقات و فشارِ هَمَهجانبه قُرَیش نسبت به آنحضرت و مسلمانان افزایش یافت . پیامبر خدا(ص) باتوجّه به جَوِّ اِختناقِ حاکِم بر مکّه و جهتِ کاهشِ آزار و اذیتِ مشرکین ، مُقارِنِ سال 11 بعثت عازِمِ طائِف شدند . ایشان در این سفر تمایل داشتند که قَبیلَه بَنی ثَقیف را هم به اسلام دعوت کنند .
پیامبر اکرم(ص) پساز ورود به طائِف با جماعتی از اَشراف و سرانِ بَنی ثَقیف مِنجُمْلَه سه برادر به نامهای عَبْد یالِیل ، مَسْعُود و حَبیب ، فرزندانِ عَمْرو بن عُمَیر ملاقات کرده و آئینِ اسلام را برای آنانتشریح نمودند . سرانِ طائِف علاوه بر اِسائَه ادب و بیحرمتی نسبت بهفَخْرِ عالِمِ اِمکان و رسول اعظم(ص) و عدمِ پذیرشِ فرمایشاتِ ایشان ، عِدَّهای از ولگردان و سادهلوحانِ شهر را نیز جهتِ صَدْمَه زدن و آسیب رساندن به آنحضرت تحریک و تشویق کردند .
گزند و آسیبرسانی مردمِ طائِف و سنگپرانی کودکانشان بسوی رسول گرامی اسلام(ص) موجب شد که آنجناب با جسمی خسته و مجروح ، به باغِ عُتْبَه و شَیبَه : فرزندانِ رَبیعَه پناه بُرده و لحظاتی بیاسایند .
پسرانِ رَبیعَه هرچند که مشرک بودند و پساز هجرت ،همراه با سپاهِ قُرَیش ، فعّالانه در جنگ بَدْرْ علیه مسلمانان شرکت کردهو کُشته شدند ، مَعَالوَصْف از شرایطِ بوجود آمده برای نَبی مکرّم اسلام(ص) متأثّر گشته و غلامِ نَصْرانی خود به نامِ عَدّ اس را گفتند تا مقداری انگور برای آنحضرت بِبَرَد .
عَدّ اس با رُؤیتِ رخسارِ خاتم النّبیین(ص) و شنیدنِ جُمْلَهبسم الله الرّحمن الرّحیم که آنحضرت هنگامِ خوردنِ انگور بر زبان جاری ساختند و گوش دادن به دیگر فرمایشاتِ ایشان ، بلافاصِلَه بحالتِ سَجْدَه افتاده و دست وپای فَلَکپَیمای رسول اکرم (ص) را غرقِ در بوسه کرد. پساز این ماجرا ، عَدّ اس شدیداً موردِ مُؤاخَذَه عُتْبَه و شَیبَه قرارگرفت زیرا آن دو برادر از دور نِظارَهگرِ این صَحْنَه و رفتارِ وی بودند .
اهانتآمیز بودنِ رفتارِ مردم و جراحاتِ وارده به رسول الله(ص) ، توقّفِ آنحضرت در طائِف را غیرِممکن ساخت . حضورِ ایشان در مکّه نیز با عنایت به وفاتِ اَبوطالب و جوِّ ایجاد شده توسّطِ اَبولَهَبْ ، بسیار مخاطَرَهآمیز بوده و احتمالِ ریختنِ خونِ پیغمبر(ص) وجود داشت فَلِذا آنحضرت نَخْلَه را برای توقُّفی چندروزه انتخاب و پساز آن بسوی غار حِراءتشریف بردند .
رسول خدا(ص) با حضور در حِراء ، توسّطِ یک نفر خُزاعی ، برای سه نفر از سرانِ نسبتاً متعادل و مستقلِّ قُرَیش ، جداگانه پیام فرستاده و خواستند با توافق و استفاده از جِوار یک نفرشان واردِ مکّه شوند . یکی از آناناَخْنَسْ بن شَریق ثَقَفی بود که به بهانهای اِمتناع ورزید . پساز وی سُهَیل بن عَمْرو نیز با عُذری بیجا طَفْرَه رفت . مُطْعِم بن عَدِی به عنوانِ سوّمین دریافتکننده پیغامِ نبی خدا(ص) ، با وجودِ مُشرک بودن ، پیشنهادِ ایشان را پذیرفته وگفت : محمّد(ص) یکسره واردِ خانَه ما شود . من و فرزندانم جانِ او را حفظ خواهیم کرد . پیامبر خدا(ص) شبانه واردِ منزلِ مُطْعِم شدند .
شرایطِ آن روز مکّه به ویژه پساز فوتِ اَبوطالِب و جوِّ ایجاد شده علیهِ آنحضرت ، به قَدْری حادّ و بحرانی بود ،که هیچیک از یارانِ ایشان ، حتّی حضرت حَمْزَه (ع) و مسلمانانِ بانفوذی از قبیلِ اَبوبکر و عُمَر بن خطّاب نیز تابِ مُقابِلَه با قُرَیش را نداشتند و همین امر موجب شد که رسول خاتم(ص) در پناهِ یک نفر مُشرک واردِ مکّه شوند .
صبحِ روزِ بعد ، مُطْعِم با مسلح کردنِ پسرانش و انجامِ همآهنگیهای لازم و کسبِ اجازَه از محمّد بن عَبْدالله(ص) ، ایشان را تحتِ حفاظت و مراقبتِ شدید ، جهتِ انجامِ طوافِ کَعْبَه به مسجدالحرام بُرده و سپس بدونِ هیچ حادِثَهایکه هرلَحْظَه وُقُوعِ آن متصوِّر بود ، به خانَه خود بازگردانید . مُطْعِم با این روش ، یک نوع شَفّافسازی از رفتارِ خویش را ارائَه داد تا اوّلاً در نَظَرِ قُرَیش و افکارِ عمومی ، به پنهانکاری و خیانت متّهم نشود و ثانیاً پایبندی به جِوار را که از آدابِ مرسوم و موردِ قبولِ مشرکین بود ، عاملِ اصلی و انگیزه حمایتِ خود از پیامبر اسلام(ص) معرّفی نماید تا اقدامش در تضادّ با آرمانِ آنان تلقّی نگردد .
رسول خدا(ص) دو سال بعد از این ماجرا به مدینه هجرت فرمودند . مُطعِم درسال اوّل هجری از دنیا رفت و هنگامیکه خبرِ مرگِ وی به پیغمبر خدا(ص) رسید، ایشان متذکّرِ نیکی مُطعِم شده و در مواقعِ گوناگونی از او یاد میکردند.
رحمت عالمیان(ص) در پایانِ جنگ بَدْرْ و پساز شکستِ نیروهای قُرَیش فرمودند: اگر مُطْعِمْ زنده بود و از من میخواست که همه اسیرانِ قُرَیش را آزاد کرده و یا به وی ببخشم، خواهشِ او را ردّ نمیکردم .
منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- حَیَوة القُلُوب ، کتاب دوّم ، ص632 - 631.
2- نَخْلَة : مَحَلّی مابین طائِف و مکّة.
3- تاریخ طَبَری ، ج 2 ، ص 81 الی 83.
4- مغازی واقدی ، ج 1 ، ص 110.