شِعْب اَبوطالب
شِعْب اَبوطالب نخست تحتِ مالکیتِ اَبو یوسف بوده و بعداً در اختیارِ عَبْدالمُطَّلِب قرارگرفت . ایشان شِعْبْ را بینِ فرزندانِ خود تقسیم نموده و سَهْمِ عَبْدالله بن عَبْدالمُطَّلِب به رسول خدا(ص) رسید .
جایگاهِ اصلی تولُّدِ پیامبر (ص) در شِعْبِ اَبو یوسف را منزلِ محمّد بن یوسف دانستهاندکه هماکنون مَحَلِّ یاد شده به کتابخانَه مکّه مُـکرَّمَه اختصاص یافته است . بعد از انعقادِ عَهْدنامَه قُرَیش مبنی بر تحریمِ همهجانبهبَنی مُطَّلِب و بَنی هاشِم ، اکثرِ مسلمانانِ این دو قَبیلَه ، جهتِ مصون ماندن ازاذیت و آزارِ قُرَیش ، برابرِ تدبیرِ اَبوطالب ، همزمان با شبِ اوّلِ ماهِ محرمِ سالِ هفتمِ بعثت به شِعْبِ مذکور مُنْتَقِل و این ناحِیه ازآنپس شِعْب اَبوطالب نام گرفت .
برابرِ یکی از بندهای عَهْدنامَه مذکور ، مُحاصَرَهشوندگان مجاز بودند هر سال فقط در ماههای ذیحَجَّه و رَجَب برای انجامِ مراسِمِ حَجّ و عُمْرَه از شِعْبْ خارج شوند .
با آغازِ تحریمِ مسلمانان ، اشخاصی از قُرَیش مِنجُمْلَه حَـکیم بن حِزام بن خُوَیلِد : برادرزاده حضرت خَدیجَه سلام الله علیها بصورتِ پنهانی و مخفیانه ، جهتِ ساکنینِ شِعْبْ خوراک و پوشاک ارسال میکردند .روزی اَ بُوجَهْلْ بطورِ اتّفاقی ، با حَـکیم که درحالِ فرستادنِ وسایل و اجناس بسوی شِعْبْ بود مواجه و او را به رسوائی و آبروریزی نزدِ قُرَیش تهدید کرد . در این لحظه اَبوالبَخْتَری بن هِشام : برادرِ اَ بُوجَهْلْ ، از راه رسیده و خِطاب به برادرش گفت : تو چه کار داری !؟ حَـکیم میخواهد برای عَمَّهاش غذا ببرد و یا به روایتی ، او میخواهد امانتِ عَمَّهاش رابازگردانَد . اَ بُوجَهْلْ کماکان با حَمْلِ وسائلِ یاد شده به شِعْبْ مخالفت مینمود . اَبوالبَخْتَری از اقدامِ برادرِ خود عصبانی شده و با استخوانِ شتری وی را مضروب و مجروح ساخت .
هِشام بن عَمْرِو بن رَبیعَه عامِری نیز در رساندنِ کمک به شِعْب اَبوطالب کوشا بود .
مُحاصَرَهشوندگانِ در شِعْبْ ، اکثراً از مسلمانانِ بَنی هاشِم و بَنی مُطَّلِب بودند و لکن این امر صرفاً شامِلِ مسلمانانِ آن دو قَبیلَه نمیشد ،کمااینکه عُمَر، اَبوبکر و مسلمانانِ دیگری غیر از بَنی هاشِم ، علیرغمِ عدمِ مهاجرت به حَبَشَه ، در شِعْبْ حضور نداشتند . از سوی دیگر ، بعضی از افرادِ بَنی هاشِم و بَنی مُطَّلِب مانندِ عبّاس بن عَبْدالمُطَّلِب : عموی رسول خدا(ص) که درآنزمان هنوز اسلام اختیار نکرده بود ، در شِعْبْ حضور داشتند .
اَبولَهَبْ عموی پیامبر (ص) و اَبوسُفیان بن حارِث بن عَبْدالمُطَّلِب با وجودیکه ازقَبیلَه بَنیهاشِم بودند ، در خارج از شِعْبْ ساکن و ضِمنِ حفظِ ارتباط و همکاری با دشمنانِ اسلام ، علیه رسول خدا(ص) و مسلمین تَوطِئَه میکردند .
نقل است که جهتِ مُلغی ساختنِ مُعاهَدَه قُرَیش علیه مسلمین و رفعِ مُحاصَرَه آنان ، پنج نفر از شاخههای مختلفِ قُرَیش ، به هنگامِ اجتماعِ سرانِ کُفّار و مشرکین در مسجدالحرام ، برابرِ توافق و هماهنگیِ قبلی ، با حضور در خانَه کَعْبَه ، متّفقاً و بصورتِ هماهنگ اعلان مینمایند که پیمانِ مذکور غیرعادلانه بوده و بایستی لغو شود . در همان لَحْظَه ، طرفدارانشان نیز بپاخاسته و با ایجادِ جاروجنجال و سروصدا ، در تأیید و حمایت از پیشنهادِ آنان ، شُعارهایی سَر میدادند . این پنج تن عبارت بودند از:
هِشام بن عَمرو بن رَبیعَه ، زُهَیر بن اَبی اُمَیه ، اَبوالبَختَری بن هِشام ، زَمعَه بن اَسْوَد ، مُطْعِم بن عَدِی .
اعتراضِ جدّی این پنج نفر همراه با پشتیبانی دوستانشان و اعلامِ رسول خدا(ص) مبنی بر اینکه موریانه تمام قسمتهای مُعاهَدَه یاد شده ،به غیر از نامِ الله را خورده است موجِب گردید که عَهْدنامَه مشرکین در سال دهم بعثت نقض و مسلمانان با وجودِ مخالفتِ شدیدِ اَ بو جَهْلْ ،از شِعْبْ خارج شوند . طولِ مدّتِ اقامت و محدودیتِ مسلمین در شِعْبِ اَبوطالب را سی ماه ذکر کردهاند .
منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- شِعْبْ : شکاف و یا دَرّةِ بینِ دو کوه را گویند.
2- تاریخ طَبَری ، ج 2 ، ص 79- 78.
3- طبقات الکبری ، ج1 ، ص194 الی 196 ، مُتَرْجَم ، عَدِیّ بن قَیْسْ را بِعِوَضِ هِشام بن عَمْرِو بن رَبیعَة ذکر کرده است.