|     |     |  EN |   AR   

سعد بن عباده

سعد بن عباده

سَعْد بن عُبادَه بن دلیم بن حارِثَه - اَبوثابِت -کامِلسَعْدْ رئیسِ قَبیلَه خَزْرَج و یکی از صَحابَه کرام بود که در مدینه سکونت داشت . ایشان از امیرانِ جاهِلیت و اسلام می‌باشد و بعلّتِ اطّلاع از فنونِ کتابت ، تیراندازی و شنا به کامِل مُلَقَّب گردید .سَعْدْ در پیمان‌های اوّل و دوّم عَقَبَه شرکت کرده و ...

  • ۱۴:۳۴ ۱۳۹۸/۱۲/۲
سَعْد بن عُبادَه بن دلیم بن حارِثَه - اَبوثابِت -کامِل
سَعْدْ رئیسِ قَبیلَه خَزْرَج و یکی از صَحابَه کرام بود که در مدینه سکونت داشت . ایشان از امیرانِ جاهِلیت و اسلام می‌باشد و بعلّتِ اطّلاع از فنونِ کتابت ، تیراندازی و شنا به کامِل مُلَقَّب گردید .
سَعْدْ در پیمان‌های اوّل و دوّم عَقَبَه شرکت کرده و جُزْوِنُقَبای دوازده‌گانه‌ای بود که در پیمان دوّم عَقَبَه انتخاب شدند .
پس‌از اِنعقادِ پیمان دوّم عَقَبَه و انتخابِ نُقَباءِ مذکور ، مردانِ قُرَیش در مکَّه با تحقیق و تفحُّص ، صحّتِ خبرِ مذکور را مورد تأیید قرار داده وبه جستجوی یثربیانِ شرکت‌کننده در پیمانِ مذکور پرداختند . مشرکین سرانجام به سَعْد بن عُبادَه که رهسپارِ مدینه بود دست‌یافته و او را در حوالی مکّه بازداشت نمودند . آنان دست‌های سَعْدْ را به گردنش بسته وبا ضَرْبُ‌و‌ شَتْم و ‌گرفتنِ موی سرش ،کَشان‌کَشان سوی مکّه بازگرداندند . سَعْدْ سرانجام خود را در جِوارِ جُبَیر بن مُطْعِم و حارِث بن حَرْب بن اُمَیهکه از قبل با آنان هم‌پیمان بود قرار داده و نجات یافت .
سَعْدَ ینْ (سَعْد بن عُبادَه و سَعْد بن مُعاذ) هنگامِ هجرتِ تاریخی رسول خدا(ص) از مکّه به مَدینه ، بیشترین نقش را جهتِ برگزاری مراسمِ استقبالِ شایسته از آن‌حضرت و همراهان برعُهْدَه داشته و در سُکْنی دادن ، میزبانی و خدمات‌رسانی به مهاجران، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند .
سَعْدْ در غَزَواتِ اُحُد ، حَمْراءُالْاَسَد ، خَنْدَق و خَیبَر حضورِ بسیار فعّال داشت .وی در فَتْحِ مکّه پرچمِ نیروهای اسلام را حَمْل می‌کرد و لکن برخلافِ نظرِ پیامبر (ص) ، هنگامِ ورود به مکّه ، شعارهای تند و تحریک‌آمیزی علیه اَبوسُفیان و قُرَیشسرداد . آن‌حضرت که روزِ فَتْح مکّه را روزِ رحمتِ خداوند و عزیز شدنِقُرَیش اعلام‌ فرموده و سعی داشتند آن شهر بدونِ جنگ و خونریزی فَتْح شود ، بلافاصِلَه دستور دادند پرچمِ برافراشته شده توسّطِ سَعْدْ به علی (ع)و طبقِ روایتی دیگر به قَیس: فرزندِ سَعْدْ واگذارگردد.
سَعْدْ از این رویداد بسیار ناراحت شده و فکر ‌کرد که چون اقدامی برخلافِ فرمانِ رسول گرامی اسلام (ص) انجام داده ، دیگر به وی توجّهی نخواهد شد .
در غَزْوَه حُنَینْ مجدّداً پرچمِ نیروهای اسلام را به سَعْدْ واگذار کردندو نگرانی‌های او مُرتَفَع گشت . وی در این نبرد هیچ‌گاه اطرافِ نَبی مُکرَّم اسلام(ص) را خالی نگذاشته و همیشه ملازمِ آن‌حضرت بود .
غَزْوَه حُنَینْ در ساعاتِ اوَّلیه صبح آغاز گردید و نیروهای اسلام در ابتدای نبرد ، بعلّتِ برخورد با کمینِ دشمن ، غافلگیر و جملگی اطرافِ رسول خدا(ص) را خالی گذاشتند و به استثناءِ تعدادِ معدودی از رزمندگان اسلام که علی(ع) پیشاپیشِ هَمَه آنان شمشیر می‌زد ، هیچ‌کس در صحنه باقی نمانْد . سَعْدْ جُزْوِ صَحابی راستین و شجاعی بود که در این شرایط نیز با نهیبِ خود ، نیروهای فراری و پراکنده را به دفاع از رسول اکرم (ص) و مبارزه در راهِ اسلام فرا می‌خوانْد .
در پایانِ غَزْوَه مذکور، رحمت عالمیان(ص) جهتِ تقسیمِ غنائمِ و اَموالِ بدست آمده از کُفّار و مشرکین ، مصلحتِ اسلام و مسلمین را در این دیدند که به بعضی‌از سرانِ قُرَیش و سایرِ قبایلِ عَرَب ، تحتِ عنوانِ مُؤلَّفَه قُلُوبُهُم بخشش‌هایی اضافی از غنائِم اِعطاءگردد . آن‌حضرت در این اقدام با اعتراضات و انتقاداتی مواجه گشتند و حتّی بعضی از کوته‌نظران ، ایشانرا به بی‌عدالتی متَّهَم کردند . در تقسیمِ غَنائِمِ جمع آوری شده از دشمن ، اَنصار هم بی‌نصیب مانده و یا خیلی‌کم از آن برخوردارشدند و این امر موجبِ تَکَدُّر و بروزِ شایعاتِ فراوانی در بینِ آنان نیز گردید .
حَسّان بن ثابِت در قَصیدَه‌ای ، شِکوَه‌های خود را ابراز کرد .سَعْد بن عُبادَه پاره‌ای از گِلَه‌های اَنصار را به عرضِ رسول خدا(ص) رسانید . آن‌حضرت در جمعِ منتقدین حاضر شده و با ایرادِ یک سخنرانی جامع ، تشریح فرمودند که موقعیت و مَنْزِلَتِ اُخْرَوی ، به مراتب ارزشمندتر و پرسودتر از غنیمتِ دُ نْیوی می‌باشد .
اَنصار پس‌از شنیدنِ فرمایشاتِ پیامبر گرامی اسلام(ص) ، ضِمنِ اظهارِ نَدامَت از رفتارِ قبلی خود گفتند :نبی خدا(ص) در دنیا و آخرت ما را بس است .
پس‌از رحلتِ پیامبر خاتم(ص) ، سَعْدْ از حکومت و سُلْطَه سرانِ مهاجرین بر جهان اسلام بیمناک بود زیرا بسیاری از کسانی‌که در غَزَوات و سَرایا علیه رزمندگانِ اسلام مبارزه‌‌کرده و سرانجام با شمشیرهای آختَه و نیزه‌‌های مُهْلِکِ اَنصار و یا دوستانشان کُشته و زخمی ‌شده بودند، درهرحال فرزندان و خویشاوندانِ مهاجرین به شُمار می‌آمدند و لِذا تَکیه مهاجرین بر مَسْنَدِ قدرت و خِلافت می‌توانست عامل و انگیزه انتقام‌جوئِی آنان را تحریک و تقویت نماید . سَعْدْ از فرمانروائی اَوسیان بر مسلمانان و به‌ویژه تسلّطِ آنان بر قَبیلَه خَزْرَج و اِحیاءِکینَه‌ورزی‌های ناشی‌از رُخدادهای قبلی و جنگ‌های دورانِ جاهلیت نیز بیم داشت و لِذا جهتِ رفعِ این‌قبیل نگرانی‌ها که کاملاً منطقی و قابلِ پیش‌بینی بنظر می‌رسید ، شخصاً کاندیدای خِلافت شد و در راستای همین تفکُّر از بَیعَت با ابوبکر امتناع ورزید . سرانجام در سَقیفَه بَنی‌ساعِدَه حُرمتِ سَعْدْ رعایت نگردیده و ازآن‌پس چُنان به انزوا گرائید که از شرکت در اجتماعات و حتّی نمازهای جماعت خودداری می‌کرد . ایشان همزمان با دورانِ حکومتِ عُمَر ، رهسپارِ شام شده و در آنجا مَأوَی گُزید وبه سال 15 هجری قمری دارِ فانی را وَداع گفت .

منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- سیرَةِ نَبَویَّة ، ج2 ، ص 292 الی294 ، مُتَرْجَم .