نهى از سپردن زمام حكومت به دست زنان
شرح نهج البلاغة عن أبي بكرة : لَمّا قَدِمَ طَلحَةُ و الزُّبَيرُ البصرةَ تَقَلّدتُ سَيفي و أنا اُريدُ نَصرَهُما ، فدَخَلتُ على عائشةَ و إذا هِي تأمُرُ و تَنهى ، و إذا الأمرُ أمرُها ! فذَكَرتُ حَديثا كُنتُ سَمِعتُهُ عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: لَن يُفلِحَ قَومٌ تُدَبِّرُ أمرَهُمُ امرأةٌ ، فانصَرَفتُ و اعتَزَلتُهُم .
أقول : قال ابن أبي الحديد : و قد روي هذا الخبر على صورة اُخرى : إنّ قَوما يَخرُجونَ بَعدي في فِئةٍ ، رأسُها امرأةٌ ، لا يُفلِحونَ أبدا.
شرح نهج البلاغة ـ به نقل از ابو بكره ـ : زمانى كه طلحه و زبير وارد بصره شدند، من به قصد يارى دادن آنها شمشيرم را برداشتم و پيش عايشه رفتم و ديدم كه امر و نهى مى كند و فرمان، فرمان اوست. در اين هنگام به ياد حديثى افتادم كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده بودم كه: مردمى كه كار آنها را زنى اداره كند، هرگز رستگار نمى شوند. لذا برگشتم و از آنها كناره گيرى كردم
ابن ابى الحديد مى گويد: اين خبر به اين صورت نيز روايت شده است: بعد از من گروهى خروج مى كنند كه در رأس آنها زنى قرار دارد. اين گروه هرگز رستگار نمى شوند.
شرح نهج البلاغة : 6/227.