جنگ رجيع و جنگ معونه جنگ احد و حمراء...
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لَمّا انجَلى الناسُ عَن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يومَ اُحُدٍ نَظَرتُ فِي القَتلى فلَم أرَ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فقلتُ : و اللّه ِ ما كانَ لِيَفِرَّ و ما أراهُ فِي القَتلى ، و لكن أرَى اللّه َ غَضِبَ علَينا بما صَنَعنا فَرَفَعَ نَبِيَّهُ ، فما فِيَّ خيرٌ مِن أن اُقاتِلَ حتّى اُقتَلَ ، فَكَسَرتُ جَفنَ سَيفِي ، ثُمّ حَمَلتُ علَى القَومِ فَأفرَجُوا لي ، فإذا أنا برسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بَينَهُم .
امام على عليه السلام : در جنگ احد هنگامى كه مردم از گردِ پيامبر خدا پراكنده شدند، من در ميان كشتگان نگاه كردم، اما پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را نديدم. با خود گفتم : به خدا قسم او اهل فرار نبود و در ميان كشته ها هم نمى بينمش. فكر مى كنم خداوند از اين رفتار ما به خشم آمده و پيامبرش را به آسمان برده است. پس، وجود من ديگر بى فايده است و بايد بجنگم تا كشته شوم.لذا غلاف شمشيرم را شكستم و به دشمن حمله كردم و آنان از برابر من دور شدند و ناگاه ديدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان آنهاست.
كنز العمّال : 30027.