تشويق به وفاى به عهد
عنه عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ ـ : و إن عَقَدتَ بَينَكَ و بَينَ عَدُوِّكَ عُقدَةً ، أو ألبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً ، فحُطْ عَهدَكَ
بِالوَفاءِ ، وَ ارعَ ذِمَّتَكَ بِالأمانَةِ ، وَ اجعَلْ نَفسَكَ جُنَّةً دونَ ما أعطَيتَ ؛ فإنَّهُ لَيسَ مِن فَرائضِ اللّه ِ شَيءٌ النّاسُ أشَدُّ عَلَيهِ اجتِماعا ـ مَعَ تَفَرُّقِ أهوائهِم ، و تَشَتُّتِ آرائهِم ـ مِن تَعظيمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ
و قَد لَزِمَ ذلكَ المُشرِكونَ فيما بَينَهُم دونَ المُسلِمينَ لِما استَوبَلوا مِن عَواقِبِ الغَدرِ ، فَلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ ، و لا تَخِيسَنَّ بِعَهدِكَ ، و لا تَختِلَنَّ عَدُوَّكَ .
امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى خود به مالك اشتر ـ نوشت : اگر با دشمنت پيمانى بستى، يا او را امان دادى، به پيمان خود وفادار باش و در امانت امانتدار باش
و خود را سپر پيمان و امانى كه داده اى، قرار ده؛ زيرا هيچ يك از فرايض خداوند مثل وفاى به عهد نيست كه مردم، با وجود داشتن خواسته هاى گوناگون و آرا و انديشه هاى متفاوت، در بزرگداشت آن يكدل باشند
مشركان هم، پيش از مسلمانان، وفاى به عهد را در ميان خود لازم مى دانستند؛ زيرا عواقب پيمان شكنى را بد و ناگوار مى ديدند. بنا بر اين، به امان خود خيانت مكن و پيمانت را مشكن و دشمنت را مفريب.
نهج البلاغة : الكتاب 53 .