تشويق به عفّت
كتاب من لا يحضره الفقيه : كانَتِ امرَأةٌ عَلى عَهدِ داوودَ عليه السلام يأتيها رَجُلٌ يَستَكرِهُها عَلى نَفسِها ، فَألقى اللّه ُ عزَّ و جلَّ في قَلبِها فقالَت لَهُ : إنَّكَ لا تَأتِيني مَرَّةً إلاّ و عِندَ أهلِكَ مَن يَأتيهِم ! قالَ : فذَهَبَ إلى أهلِه فوَجَدَ عِندَ أهلِهِ رَجُلاً، فأتى بِهِ داوودَ عليه السلام فقالَ: يا نَبِيَّ اللّه ِ، اُتِيَ إلَيَّ ما لَم يُؤتَ إلى
أحَدٍ ! قالَ : و ما ذاكَ ؟ قالَ : وَجَدتُ هذا الرَّجُلَ عِندَ أهلي ، فأوحَى اللّه ُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : قُلْ لَهُ : كما تَدينُ تُدانُ .
كتاب من لا يحضره الفقيه: در روزگار داوود عليه السلام زنى بود كه مردى نزد او مى رفت و به زور از وى كام مى گرفت. خداوند عزّ و جلّ در دل آن زن چنين افكند كه به آن مرد بگويد: هر بار كه تو نزد من مى آيى مردى هم به سراغ زن تو مى رود. آن مرد سراغ زن خود رفت، ديد مردى پيش اوست. او را نزد داوود عليه السلام آورد و گفت: اى
پيامبر خدا! بلايى سرم آمده كه بر سر احدى نيامده است! داود عليه السلام فرمود: آن بلا چيست؟ مرد گفت: اين مرد را پيش زنم يافتم. پس، خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود كه: به او بگو: از هر دست بدهى از همان دست پس مى گيرى.
كتاب من لا يحضره الفقيه : 4/21/4986.