نهى از پا فراتر نهادن از موارد تقيّه
عوالي اللآلي : رُويَ أنّ مسيلمةَ الكَذّابَ أخَذَ رجُلَينِ مِن المُسلمينَ فقالَ لأحَدِهِما : ما تَقولُ فِي محمّدٍ ؟ فقالَ : رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، قالَ : فما تقولُ فِيَّ ؟ قالَ : أنتَ أيضا ، فخَلاّهُ ، و قالَ للآخَرِ : ما تَقولُ في محمّدٍ ؟ فقالَ : رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، قالَ : فما تقولُ فِيَّ ؟ قالَ: أنا أصَمُّ ، فأعادَ علَيهِ ثَلاثا فأعادَ جَوابَهُ الأوَّلَ فَقَتَلَهُ ، فبَلَغَ ذلكَ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ : أمّا الأوَّلُ فَقَد أخَذَ بِرُخصَةِ اللّه ِ ، و أمّا الثّاني فَقَد صَدَعَ بِالحَقِّ فهَنيئا لَهُ . .
عوالى اللآلى : روايت شده است كه مسيلمه كذّاب دو مرد مسلمان را دستگير كرد. به يكى از آن دو گفت: درباره محمّد چه مى گويى؟ گفت: او رسول خداست. گفت: نظرت درباره من چيست؟ گفت: تو نيز فرستاده خدايى. مسيلمه او را آزاد كرد. به ديگرى گفت: درباره محمّد چه مى گويى؟ گفت: او رسول خداست. گفت: نظرت درباره من چيست؟ گفت: گوشم سنگين است . مسيلمه سه بار سؤال خود را پرسيد و آن مرد مسلمان هر بار همان جواب را داد. مسيلمه او را به قتل رسانيد. اين خبر به رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد، فرمود:آن اوّلى به رخصت (اجازه) خداوند عمل كرد و دومى حق را آشكار ساخت، پس گوارايش باد.
(انظر) وسائل الشيعة: 11 / 478 / 9، 10 و ص 479/ 12، 13 و ص 481 / 21.