عائشه
جُمَيعُ بنُ عُمَيرٍ: دَخَلتُ مَعَ اُمّي عَلى عائِشَةَ [فَسَأَلَتها اُمّي ]قالَت : أخبِريني كَيفَ كانَ حُبُّ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لِعَلِيٍّ ؟
فَقالَت عائِشَةُ : كانَ أحَبَّ [الرِّجالِ] إلى رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، لَقَد رَأَيتُهُ وقَد أدخَلَهُ تَحتَ ثَوبِهِ ، وفاطِمَةَ وحَسَنًا وحُسَينًا ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ
بَيتي ، اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهيرًا .
قالَت : فَذَهَبتُ لاُِدخِلَ رَأسي فَدَفَعَني ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، أوَلَستُ مِن أهلِكَ ؟ قالَ : إنَّكِ عَلى خَيرٍ ، إنَّكِ عَلى خَيرٍ.
جميع بن عمير:با مادرم بر عائشه وارد شديم. مادرم از او پرسيد و گفت: به من بگو محبّت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نسبت به على چگونه بود؟
عائشه به او گفت: او در ميان مردان محبوبترين كس نزد پيامبر خدا بود.
من ديدم كه او را به همراه فاطمه، حسن و حسين زير جامه خود گرفته است و سپس فرموده: خدايا! اينان اهل بيت من هستند، خدايا! هرگونه پليدى را از آنها دور كن و كاملاً پاكشان گردان. او مى گويد: من هم پيش رفتم تا سرم را زير جامه كنم ولى پيامبر مرا پس زد. گفتم: يا رسول اللّه ! آيا من از اهل بيت تو نيستم؟ فرمود: تو بر خير و نيكى هستى، تو بر خير و نيكى هستى.
تاريخ دمشق «ترجمة الإمام عليّ عليه السلام» : 2 / 164 / 642 ، وراجع شواهد التنزيل : 2 / 61 / 682 ـ 684 ، العمدة : 40 / 23 ، مجمع البيان : 8 / 559 ، وأيضًا : ص 194 / 211 من كتابنا هذا .