دروغ، كليد هر بدى است
شرح نهج البلاغة : رُويَ أنّ رجلاً قال للنبيّ صلى الله عليه و آله : أنا يا رسولَ اللّه ِ أستَسِرُّ بِخِلالٍ أربَعٍ : الزِّنا ، و شُربِ الخَمرِ ، و السَّرَقِ ، و الكذبِ ، فأيَّتَهُنَّ شِئتَ تَركتُها لكَ، قالَ : دَعِ الكذبَ ، فلَمّا ولّى هَمَّ بالزِّنا ، فقالَ : يَسألُني ، فإن جَحَدتُ نَقَضتُ ما جَعَلتُ لَهُ ، و إن أقرَرتُ حُدِدتُ ، ثُمّ هَمَّ بالسَّرَقِ ، ثُمّ بشُربِ الخَمرِ ، فَفَكَّرَ في مِثلِ ذلكَ ، فَرَجَعَ إلَيه فقالَ : قد أخَذتَ علَيَّ السَّبيلَ كُلَّهُ ! فقد تَرَكتُهُنَّ أجمَعَ .
شرح نهج البلاغة: روايت شده است كه مردى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: اى رسول خدا! چهار كار خوشايند من است: زنا، شرابخوارى، دزدى و دروغ. اما هر كدام را كه بفرماييد به خاطر شما ترك مى كنم. حضرت فرمود: دروغ را رها كن. مرد رفت و تصميم گرفت، زنا كند اما با خودش گفت: پيامبر از من مى پرسد [كه زنا كرده اى يا نه؟] اگر انكار كنم، قولى را كه به ايشان داده ام شكسته ام و اگر اقرار كنم، حدّ مى خورم. سپس تصميم گرفت دزدى كند، بعد تصميم گرفت شراب بخورد، اما هر بار همين فكر را با خود كرد. لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض كرد: شما راه را بكلى بر من بستيد؛ من همه اين كارها را رها كردم.
شرح نهج البلاغة : 6/357.