خوشى دنيا ، با رنج آميخته است
عنه عليه السلامـ في خُطبَةٍ لَهُ ـ: أيُّهَا النّاسُ ، إنَّما أنتُم في هذِهِ الدُّنيا غَرَضٌ تَنتَضِلُفيهِ المَنايا ؛ مَعَ كُلِّ جُرعَةٍ شَرَقٌ، وفي كُلِّ أكلَةٍ غَصَصٌ! لا تَنالونَ مِنها نِعمَةً إلاّ بِفِراقِ اُخرى ، ولا يُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنكُم يَوما مِن عُمُرِهِ إلاّ بِهَدمِ آخَرَ مِن أجَلِهِ ، ولا تُجَدَّدُ لَهُ زِيادَةٌ في أكلِهِ إلاّ بِنَفادِ ما قَبلَها مِن رِزقِهِ ، ولا يَحيا لَهُ أثَرٌ إلاّ ماتَ لَهُ أثَرٌ ، ولا يَتَجَدَّدُ لَهُ جَديدٌ إلاّ بَعدَ أن يَخلَقَ لَهُ جَديدٌ ، ولا تَقومُ لَهُ نابِتَةٌ إلاّ وتَسقُطُ مِنهُ مَحصودَةٌ ، وقَد مَضَت اُصولٌ نَحنُ فُروعُها ، فَما بَقاءُ فَرعٍ بَعدَ ذَهابِ أصلِهِ!
امام على عليه السلامـ در يكى از خطبه هايش ـ:اى مردم! شما در اين دنيا آماج تيرهاى مرگ هستيد: با هر جرعه اى ، در گلو جَستنى هست، و با هر لقمه اى ، گلوگير شدنى. از دنيا به هيچ نعمتى نمى رسيد ، مگر با از دست دادن نعمتى ديگر، و هيچ يك از شما روزى به عمرش افزوده نمى گردد ، مگر با كم شدن روزى از اجلش، و هيچ خوراكى نو به او افزوده نمى شود ، مگر با از بين رفتن چيزى از روزىِ قبل او، و هيچ رد و نشانى برايش زنده نمى شود ، مگر با از بين رفتن رد و نشانى ديگر، و هيچ چيز تازه اى برايش به وجود نمى آيد ، مگر پس از كهنه شدن چيز تازه اى از او، و هيچ خوشه اى براى او نمى رويد ، مگر آن كه خوشه اى ديگر قابل درويدن شود. ريشه هايى كه ما شاخه هاى آنها هستيم ، رفتند، و با رفتن ريشه ، آيا شاخه اى باقى مى ماند؟!
نهج البلاغة : الخطبة 145 وراجع الحكمة 191 والكافي : ج 8 ص 23 ح 4 والإرشاد : ج 1 ص 238 والأمالي للطوسي : ص 216 ح 379 وتحف العقول : ص 299 وتنبيه الخواطر : ج 1 ص 76 وغرر الحكم : ح 3688 .