سزاوار ستايش
عنه عليه السلام: اللّهُمّ أنتَ أهلُ الوَصفِ الجَميلِ، و التَّعدادِ الكثيرِ ، إنْ تُؤَمَّلْ فخَيرُ مَأمولٍ ، و إنْ تُرْجَ فخَيرُ (فأكرَمُ) مَرجُوٍّ . اللّهُمّ و قد بَسَطتَ لي فيما لا أمدَحُ بهِ غَيرَكَ ، و لا اُثني بهِ على أحَدٍ سِواكَ ، و لا اُوَجِّهُهُ إلى مَعادِنِ الخَيبَةِ و مَواضِعِ الرِّيبَةِ ، و عَدَلتَ بلِساني عَن مَدائحِ الآدَمِيِّينَ ، و الثَّناءِ علَى المَربوبِينَ المَخلوقِينَ ··· اللّهُمّ و هذا مَقامُ مَن أفرَدَكَ بالتّوحيدِ الّذي هُو لَكَ ، و لَم يَرَ مُستَحِقّا لهذهِ المَحامِدِ و المَمادِحِ غَيرَكَ .
امام على عليه السلام : بار خدايا! تويى سزاوار نيكو ستودن و شايسته ستايش بسيار. اگر به تو آرزو بندند، از آن روست كه تو بهترين آرزو و آرمانى و اگر به تو اميد بسته شود، بدان سبب است كه تو بهترين اميدى. بار خدايا! تو به من توان [سخنورى ] دادى كه با آن غير تو را نستايم و احدى جز تو را ثنا نگويم و آن را متوجّه كانون هاى ناكامى و محروميت و جايگاه هاى شكّ و بى اعتمادى (يعنى مخلوقين كه نه به خير آنها اميدى است و نه به عطايشان اعتمادى) نسازم؛ زبانم را از ستودن آدميان و ثناگويى بر آنان، كه خود دست پرورده و مخلوقند، بازداشتى (و آن را متوجّه مدح و ثناى خودت كردى)··· خداوندا! در پيشگاه تو كسى ايستاده كه تنها تو را يگانه مى داند و بس و جز تو كسى را سزاوار اين مدح و ستايشها نمى داند.
نهج البلاغة : الخطبة 91.