نعمت هاى بى شمار خداوند
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ كانَ إذا قَرأَ هذهِ الآيةَ: «و إنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّه ِ لا تُحْصُوها» يقول ـ : سبحانَ مَن لَم يَجعَل في أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ نِعَمِهِ إلاّ المَعرِفَةَ بالتّقصيرِ عَن مَعرِفَتِها ، كما لَم يَجعَلْ في أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ إدراكِهِ أكثَرَ مِن العِلمِ أنَّهُ لا يُدرِكُهُ ، فشَكَرَ جَلّ و عَزّ مَعرِفَةَ العارِفينَ بالتَّقصيرِ عَن مَعرِفَةِ شُكرِهِ فجَعَلَ مَعرِفَتَهُم بالتَّقصيرِ شُكرا ، كما علِمَ عِلمَ العالِمينَ أنَّهُم لا
يُدرِكونَهُ فجَعَلَهُ إيمانا ، عِلما مِنهُ أنّهُ قَد .وَسِعَ العِبادَ فلا يَتَجاوزُ ذلكَ ؛ فإنَّ شيئا مِن خَلقِهِ لا يَبلُغُ مَدى عِبادَتِهِ ، و كيفَ يَبلُغُ مَدى عِبادَتهِ مَن لا مَدىً لَهُ و لا كَيفَ ؟! تَعالىَ اللّه ُ عن ذلكَ عُلُوّا كَبيرا .
امام زين العابدين عليه السلام ـ هرگاه آيه «و اِنْ تعدّوا نعمة اللّه لا تحصوها» را مى خواند ـ مى فرمود : منزّه است خدايى كه به هيچ كس توان شناخت نعمت هايش را نداد مگر همين اندازه كه بدانند از شناخت نعمت هاى او ناتوانند، همچنان كه به هيچ كس قدرت بر شناخت خويش را نداد، مگر همين اندازه كه بدانند از ادراك او ناتوانند. پس خداوند عزّ و جلّ آگاهى عارفان را از اين نكته كه از شناخت (به جا آوردن) شكر او قاصرند، مورد قدردانى قرار داد و همان آگاهيشان از تقصير را به منزله سپاسگزارى ايشان گرفت. همچنان
كه علم عالمان را از اين نكته كه او را در نمى يابند، دانست و همان را [به منزله ]ايمان قرار داد؛ زيرا مى دانست كه اندازه توان بندگان همين است و از آن فراتر نتوانند رفت. هيچ يك از خلقش، به نهايت عبادتش دست نيابند. چگونه به نهايتِ عبادتِ كسى دست يابند كه او را نهايت و چگونگى نيست؟! خداوند بسى برتر از اين حرف هاست.
الكافي: 8/394/592.