فصل دهم: حكمت هاى جامع
أمثال الشرق والغرب :قالَ لُقمانُ وهُوَ يَعِظُ ابنَهُ : يا بُنَيَّ ، إيّاكَ وَالكَذِبَ ؛ فَإنَّهُ يُفسِدُ عَلَيكَ دينَكَ ، ويَمحو عَلَيكَ عِندَ النّاسِ مُرُوَّتَكَ ، ويَضَعُ مَنزِلَتَكَ ، ويُضيعُ جاهَكَ ، فَلا يَسمَعُ أحَدٌ مِنكَ إذا حَدَّثتَ ، ولا يُصَدِّقُكَ إذا قُلتَ ، ولا خَيرَ لَكَ فِي الحَياةِ إذا كُنتَ كَذلِكَ ؛ وإذَا اطَّلَعَ النّاسُ عَلى ذلِكَ في أمرِكَ ثُمَّ صَدَقتَ اتَّهَموكَ ، وحَقَّروا شَأنَكَ ، وأبغَضوا مَجلِسَكَ ، وأخفَوا عَنكَ أسرارَهُم ، وخَتَموا حَديثَهُم ، وكَتَموهُ ، وحَذَروكَ في أمرِ دينِهِم ، ولا يَأمَنوكَ في شَيءٍ مِن أحوالِهِم ، وهذِهِ حالَتُكَ فِي قُلوبِ النّاسِ ، وأكبَرُ مِن ذلِكَ مَقتُ اللّه ِ وعُقوبَتُهُ فِي الآخِرَةِ .
أمثال الشرق و الغرب :لقمان ، در حالى كه پسرش را موعظه مى كرد ، گفت : «پسرم ! از دروغ بپرهيز ؛ چرا كه دين تو را تباه مى كند ، و جوان مردىِ تو را نزد مردم ، از بين مى برد ، و جايگاهت را پايين مى آورد ، و مقامت را ضايع مى سازد . در نتيجه ، هر گاه حديث نقل كنى ، كسى از تو نمى پذيرد ، و هر گاه سخن بگويى ، كسى تأييدت نمى كند . وقتى چنين شدى ، خيرى در زندگى براى تو نيست ، و هر گاه مردم در كار تو بر اين موضوع آگاه شدند ، [اگر] راست هم بگويى ، تو را متّهم مى كنند ، و شخصيت تو را تحقير مى كنند ، و از همنشينى با تو ، بيزار مى شوند ، و رازشان را از تو پنهان مى دارند ، و خبرشان را مهر و موم مى كنند و [از تو] مى پوشانند ، و درباره كار دينشان ، از تو كناره مى گيرند ، و در هيچ يك از احوالشان ، تو را امين نمى شمارند . اين همه ، وضعيت تو در دل مردم است ؛ ولى بزرگ تر از آن ، دشمنىِ خدا و كيفر او در آخرت است» .
أمثال الشرق والغرب : ص 140 .