به رنج افكندن خود در عبادت
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله في بَيتِ اُمِّ سَلَمَةَ في لَيلَتِها ، ففَقَدَتهُ مِن الفِراشِ ، فدَخَلَها في ذلكَ ما يَدخُلُ النِّساءَ ، فقامَت تَطلُبُهُ في جَوانِبِ البَيتِ حتَّى انتَهَت إلَيهِ و هُو في جانِبٍ مِن البَيتِ قائمٌ رافِعٌ يَدَيهِ يَبكي و هُو يقولُ : «اللّهُمَّ لا تَنزِعْ مِنِّي صالِحَ ما أعطَيتَني أبَدا ··· اللّهُمَّ و لا تَكِلْني إلى نَفسي طَرفَةَ عَينٍ أبَدا»
قالَ : فانصَرَفَت اُمُّ سَلَمَةَ تَبكي حتّى انصَرَفَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِبُكائها ، فقالَ لَها : ما يُبكيكِ يا اُمَّ سَلَمَةَ ؟ فقالَت : بأبي أنتَ و اُمّي يا رَسولَ اللّه ِ ، و لِمَ لا أبكي و أنتَ بالمَكانِ الّذي أنتَ بهِ مِن اللّه ِ ، قد غَفَرَ اللّه ُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ و ما تأخَّرَ ··· ؟ ! فقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ، و ما يُؤمِنُني ؟ و إنّما وَكَلَ اللّه ُ يُونُسَ بنَ مَتّى إلى نَفسِهِ طَرفَةَ عَينٍ و كانَ مِنهُ ما كانَ .
امام صادق عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله در شب نوبتى امّ سلمه در خانه او بود. امّ سلمه متوجه شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بستر نيست و از اين بابت، بنا به خصلت زنان، دچار شكّ و بد دلى شد. لذا برخاست و در اطراف خانه به جستجوى حضرت پرداخت، ناگاه ديد كه پيامبر در گوشه اى از اتاق ايستاده و دست هايش را به طرف آسمان برداشته است و گريه مى كند و مى گويد : «بار خدايا! خوبى هايى را كه ارزانيم داشته اى هرگز از من باز مگير··· بار خدايا! هرگز مرا چشم بر هم زدنى به خودم وا مگذار
امام صادق عليه السلام فرمود : امّ سلمه برگشت و شروع به گريستن كرد تا جايى كه از شنيدن صداى گريه او رسول خدا برگشت و به او فرمود : اى امّ سلمه! چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد : پدر و مادرم فدايت باد، اى رسول خدا! چرا گريه نكنم، شما با آن مقامى كه نزد خدا دارى و خداوند همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزيده است [اين گونه اى] ···؟ پيامبر فرمود : اى امّ سلمه! چه چيز مرا در امان مى دارد؟ خداوند يونس بن متّى را يك چشم برهم زدن به خودش وا گذاشت و در نتيجه، آن شد كه شد.
بحار الأنوار : 16 / 217 / 6 ، و راجع ج 14 / 384 ـ 387 .