اخبار غيبى پيامبر صلى الله عليه و...
شرح نهج البلاغة : لمّا خَرَجَت عائشةُ و طَلحُةُ و الزُّبيرُ مِن مَكَّةَ إلَى البصرةِ ، طَرَقَت ماءَ الحَوأبِ ـ و هُو ماءٌ لِبَني عامِرِ بنِ صَعصَعَةَ ـ فَنَبَحَتهُمُ الكِلابُ ، فَنَفَرَت صِعابُ إبلِهِم ، فقالَ قائلٌ مِنهُم : لَعَنَ اللّه ُ الحَوأبَ ، فما أكثَرَ كِلابَها ! فلمّا سَمِعَت عائشةُ ذِكرَ الحَوأبِ قالَت : أ هذا ماءُ الحَوأبِ ؟ قالوا : نَعَم ، فقالَت : رُدُّوني رُدُّوني ! فَسَألُوها ما شَأنُها ؟ ما بَدا لَها ؟ فقالت : إنّي سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ : كأنّي بِكِلابِ ماءٍ يُدعَى الحَوأبَ ، قد نَبَحَت بعضَ نِسائي ، ثُمّ قالَ لي : إيّاكِ يا حُمَيراءُ أن تَكُونِيها !
فقالَ لها الزبيرُ : مَهلاً يَرحَمُكِ اللّه ُ ، فإنّا قد جُزنا ماءَ الحَوأبِ بفَراسِخَ كثيرَةٍ ! فقالت : أ عِندَكَ مَن يَشهَدُ بأنَّ هذهِ الكِلابَ النابِحَةَ ليسَت على ماءِ الحَوأبِ ؟ فَلَفَّقَ لها الزُّبيرُ و طَلحَةُ خَمسينَ أعرابيّا جَعَلا لهم جُعلاً ، فَحَلَفُوا لها و شَهِدُوا أنَّ هذا
الماءَ ليسَ بماءِ الحَوأبِ ! فكانَت هذهِ أوَّلَ شَهادَةِ زُورٍ في الإسلامِ ، فَسارَت عائشةُ لِوَجهِها .
شرح نهج البلاغة : هنگامى كه عايشه و طلحه و زبير مكّه را به سوى بصره ترك كردند، در راه به آبگاه حوأب ـ كه آبگاهى است متعلّق به بنى عامر بن صعصعه ـ رسيدند. در آن جا سگها بر آنان پارس كردند و اشتران چموش رميدند. يكى از آنان گفت : لعنت خدا بر حوأب، چقدر سگ دارد! عايشه چون نام حوأب را شنيد، گفت : اين جا آبگاه حوأب است؟ گفتند : آرى. گفت : مرا برگردانيد،مرا برگردانيد. پرسيدند : چه شده است؟ چه اتفاقى افتاده است؟ گفت : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود : گويى سگهاى آبگاهى به نام حوأب را مى بينم كه بر يكى از همسران من پارس مى كنند. آن گاه به من فرمود : زنهار اى حميرا كه تو آن زن باشى!
زبير به عايشه گفت: خدايت رحمت كند، آرام باش. ما از آبگاه حوأب فرسنگها گذشته ايم! عايشه گفت : آيا كسى را دارى كه شهادت دهد، اين سگهاى پارس كننده از آبگاه حوأب نيستند؟ زبير و طلحه پنجاه عرب باديه نشين را اجير كردند و آنها براى عايشه قسم خوردند و گواهى دادند كه اين آبگاه، آبگاه حوأب نيست! و
اين نخستين گواهى دروغ در اسلام بود
عايشه با شنيدن اين گواهى به راه خود ادامه داد.
شرح نهج البلاغة: 9/310.