|     |     |  EN |   AR   

ويژگى هاى اهل دنيا

ويژگى هاى اهل دنيا

امام على عليه السلامـ در خطبه اى كه در آن ، نافرمانى خَلق را توضيح مى دهد ـ:پاكى تو ، اى آفريدگار و ...

  • ۱۳:۵۶ ۱۳۹۸/۱۲/۲۴
ويژگى هاى اهل دنيا
متن عربی
عنه عليه السلامـ مِن خُطبَةٍ لَهُ يُبَيِّنُ فيها عِصيانَ الخَلقِ ـ:سُبحانَكَ خالِقا ومَعبودا! بِحُسنِ بَلائِكَ عِندَ خَلقِكَ خَلَقتَ دارا ، وجَعَلتَ فيها مَأدُبَةً ؛ مَشرَبا ومَطعَما ، وأزواجا وخَدَما ، وقُصورا ، وأنهارا ، وزُروعا وثِمارا ، ثُمَّ أرسَلتَ داعِيا يَدعو إلَيها ، فَلاَ الدّاعِيَ أجابوا ، ولا فيما رَغَّبتَ رَغِبوا ، ولا إلى ما شَوَّقتَ إلَيهِ اشتاقوا . أقبَلوا عَلى جيفَةٍ قَدِ افتَضَحوا بِأَكلِها ، وَاصطَلَحوا عَلى حُبِّها ، ومَن عَشِقَ شَيئا أعشىبَصَرَهُ ، وأمرَضَ قَلبَهُ ؛ فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ ، ويَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، وأماتَتِ الدُّنيا قَلبَهُ ، ووَلِهَتعَلَيها نَفسُهُ ، فَهُوَ عَبدٌ لَها ، ولِمَن في يَدَيهِ شَيءٌ مِنها ، حَيثُما زالَت زالَ إليها ، وحَيثُما أقبَلَت أقبَلَ عَلَيها ، ولا يَزدَجِرُ مِنَ اللّه ِ بِزاجِرٍ ولايَتَّعِظُ مِنهُ بِواعِظٍ .
ترجمه فارسی
امام على عليه السلامـ در خطبه اى كه در آن ، نافرمانى خَلق را توضيح مى دهد ـ:پاكى تو ، اى آفريدگار و معبودى كه از سرِ عنايتت به بندگانت، سرايى (آخرت) آفريدى و در آن ، خوانى از انواع نوشيدنى و خوردنى ، و همسران و چاكران ، و كاخ ها و رودها ، و محصولات و ميوه ها گسترانيدى ، و سپس دعوتگرى فرستادى تا [مردم را] به سوى آن [سراى و خوان گسترده] فرا بخواند؛ امّا نه دعوتگر را اجابت كردند و نه به آنچه تو ترغيبشان كردى ، رغبت نمودند، و نه بر آنچه تشويقشان كردى ، شوقى نشان دادند! [آنان] به لاشه اى روى آوردند كه با خوردن آن رسوا گشتند، و در دوستى آن ، با يكديگر سازش كردند . و هر كه عاشق چيزى شود ، آن چيز ، چشم او را كور و دلش را بيمار مى گرداند، و چنين كسى با چشمى ناسالم مى نگرد، و با گوشى ناشنوا مى شنود. [ عاشق دنيا ، ] شهوات ، خِرَد او را از هم دريده، دنيا دلش را ميرانده، و جانش سرگشته دنيا شده است. از اين رو، بنده دنيا و بنده كسى است كه از دنيا چيزى دارد. به هر سو كه دنيا برود ، او نيز مى رود، و به هر طرف كه دنيا رو كند ، او نيز رو مى كند. نه با بازدارنده اى از سوى خدا باز مى ايستد و نه از هيچ پندآموزى از سوى او ، پند مى گيرد.
نهج البلاغة : الخطبة 109 .