|     |     |  EN |   AR   

آنچه فخر كردن بدان نشايد

آنچه فخر كردن بدان نشايد

مستدرك الوسائل ـ به نقل از بزنطى ـ : خدمت حضرت ابو الحسن عليه السلام رسيدم··· آن حضرت شروع به صحبت ب ...

  • ۱۳:۵۶ ۱۳۹۸/۱۲/۲۴
آنچه فخر كردن بدان نشايد
متن عربی
مستدرك الوسائل عن البَزنطيِّ : دَخَلتُ على أبِي الحسنِ عليه السلام ··· فَأقبَلَ يُحَدِّثُني و أسألُهُ فَيُجِيبُنِي حتّى ذَهَبَ عامَّةُ الليلِ ، فلَمّا أرَدتُ الانصِرافَ قالَ لي : يا أحمدُ ، تَنصَرِفُ أو تَبيتُ ؟ فقلتُ : جُعِلتُ فداكَ ذاكَ إليكَ ، إن أمَرتَ بالانصِرافِ انصَرَفتُ ، و إن أمَرتَ بالمُقامِ أقَمتُ ، قالَ : أقِمْ ، فهذا الحَرَسُ ، و قد هَدَأ الناسُ و باتُوا قالَ : و انصَرَفَ ، فلمّا ظَنَنتُ أنّهُ دَخَلَ خَرَرتُ للّه ِِ ساجِدا فقلتُ : الحَمدُ للّه ِِ ، حُجَّةُ اللّه ِ و وارِثُ عِلمِ النبيّينَ أنِسَ بي مِن بَينِ إخوانِي ، و حَبَّبَني ، و إذا أنا في سَجدَتي و شُكري فما عَلِمتُ إلاّ و قد رَفَسَني بِرِجلِهِ ، ثُمّ قُمتُ ، فَأخَذَ بيدي فَغَمَزَها ثُمّ قالَ : يا أحمدُ ، إنَّ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام عادَ صَعصَعةَ بنَ صُوحانَ في مَرَضِهِ ، فلمّا قامَ مِن عندِهِ قالَ : يا صَعصَعةُ ، لا تَفتَخِرَنَّ على إخوانِكَ بعِيادَتي إيّاكَ و اتَّقِ اللّه َ ، ثُمّ انصَرَفَ عَنّي .
ترجمه فارسی
مستدرك الوسائل ـ به نقل از بزنطى ـ : خدمت حضرت ابو الحسن عليه السلام رسيدم··· آن حضرت شروع به صحبت با من كرد و من مى پرسيدم و ايشان پاسخم را مى داد، تا آن كه پاس زيادى از شب گذشت. چون خواستم بروم به من فرمود : اى احمد! مى روى يا شب را همين جا مى مانى؟ عرض كردم : فدايت شوم هر چه شما بفرماييد. اگر دستور دهيد بروم مى روم و اگر امر كنيد بمانم مى مانم. فرمود : بمان. در اين وقت شب گزمه ها بيرونند و مردم در آرامش و خواب به سر مى برند حضرت رفت. من كه خيال كردم ايشان وارد اندرونى شده اند در پيشگاه خدا به سجده افتادم و گفتم : خدا را سپاس؛ حجّت خدا و وارث دانش پيامبران از ميان برادرانم به من انس گرفت و به من اظهار محبّت كرد. در حالى كه در سجده و شكرگزارى بودم يكباره متوجّه شدم كه حضرت با پايش به سينه من زد. من برخاستم. حضرت دستم را گرفت و فشرد و سپس فرمود : اى احمد! امير المؤمنين عليه السلام از صعصعة بن صوحان كه بيمار بود عيادت كرد. وقتى برخاست كه برود، فرمود : اى صعصعه! مبادا از اين كه من به عيادت تو آمده ام بر برادرانت فخر بفروشى؛ از خدا بترس ابو الحسن عليه السلام اين جمله را فرمود و از نزد من رفت.
مستدرك الوسائل : 12/90/13599.