تشويق به انديشيدن
تفسير ابن كثير عن عطاء : انطَلَقتُ أنا و ابنُ عُمرَ و عُبَيدُ بنُ عُمَيرٍ إلى عائشةَ فَدَخَلنا عَلَيها و بينَنا و بينَها حِجابٌ ··· فقالَ ابنُ عُمرَ: أخبِرِينا بأعجَبِ شيءٍ رَأيتِهِ مِن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . فبَكَت و قالت : كُلُّ أمرِهِ كانَ عَجَبا، أتاني في لَيلَتي حتّى مَسَّ جِلدُهُ جِلدي، ثمّ قالَ: ذَرِيني أتَعَبَّدْ لِرَبِّي··· فَقامَ إلى القِربَةِ فَتَوَضَّأ و لم يُكثِر صَبَّ الماءِ ، ثُمّ قامَ يُصلِّي، فبَكى حتّى بَلَّ لِحيَتَهُ، ثُمّ سَجَدَ فَبَكى حتّى بلَّ الأرضَ، ثُمّ اضطَجَعَ على جَنبِهِ فَبَكى حتّى إذا أتى بِلالٌ يُؤذِنُهُ بصَلاةِ الصُّبحِ ، فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ ، ما يُبكيكَ و قد غَفَرَ اللّه ُ لكَ ذنبَكَ ما تَقَدَّمَ و ما تَأخَّرَ ؟ ! فقالَ: وَيحَكَ يا بلالُ ! و ما يَمنَعُني أن أبكيَ و قَد أنزَلَ علَيَّ في هذهِ اللَّيلةِ : «إنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ و الأَرضِ و اختِلافِ اللَّيلِ و النَّهارِ لاَياتٍ لاُولِي الألبابِ» .؟ ! ثُمّ قال : وَيلٌ لِمَن قَرَأها و لم يَتَفَكَّرْ فيها ! .
تفسير ابن كثير ـ به نقل از عطاء ـ : من و ابن عمر و عبيد بن عمير، نزد عايشه رفتيم. ميان ما و او پرده اى بود··· پس ابن عمر گفت: شگفت ترين چيزى را كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله ديده اى براى ما بگو. عايشه گريست و گفت: همه كارهاى او شگفت آور بود. در شبى كه نوبت [حضور آن حضرت در خانه ]من بود، پيش من آمد به طورى كه پوست بدنش با پوستم تماس پيدا كرد، سپس فرمود: مرا بگذار تا به عبادت پروردگارم عزّ و جلّ بپردازم···. سپس برخاست و به طرف مشك آب رفت و از آب آن وضو ساخت و زياد آب نريخت و آن گاه به نماز ايستاد و شروع به گريه كرد به طورى كه محاسنش تر شد. سپس به سجده رفت [و در سجده گريست ]چندان كه زمين خيس شد. آن گاه به پهلو دراز كشيد، و گريه كرد تا آن كه بلال براى اعلام وقت نماز صبح به آن حضرت آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! چرا گريه مى كنيد، حال آن كه خداوند تمام گناهان گذشته و آينده شما را آمرزيده است؟ پيامبر فرمود: واى بر تو اى بلال! چرا نگريم حال آن كه امشب اين آيه را بر من نازل كرد: «همانا در آفرينش آسمانها و زمين و گردش شب و روز، به يقين براى خردمندان نشانه هاست». سپس فرمود: واى بر كسى كه اين را بخواند و درباره آن نينديشد.
تفسير ابن كثير : 2/164 .