مَثَل بندگان دنيا
الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ :يا عَبيدَ الدُّنيا ، كَيفَ تُخالِفُ فُروعُكُم أصولَكُم ، وعُقولُكُم أهواءَكُم ، قَولُكُم شِفاءٌ يُبرِئُ الدّاءَ ، وعَمَلُكُم داءٌ لا يَقبَلُ الدَّواءَ ؛ ولَستُم كَالكَرمَةِالَّتي حَسُنَ وَرَقُها ، وطابَ ثَمَرُها ، وسَهُلَ مُرتَقاها ؛ ولكِنَّكُم كَالشَّجَرَةِ الَّتي قَلَّ وَرَقُها ، وكَثُرَ شَوكُها ، وخَبُثَ ثَمَرُها ، وصَعُبَ مُرتَقاها .
جَعَلتُمُ العِلمَ تَحتَ أقدامِكُم ، وَالدُّنيا فَوقَ رُؤوسِكُم ؛ فَالعِلمُ عِندَكُم مُذالٌ مُمتَهَنٌ، وَالدُّنيا لا يُستَطاعُ تَناوُلُها ؛ فَقَد مَنَعتُم كُلَّ أحَدٍ مِنَ الوُصولِ إلَيها ، فَلا أحرارٌ كِرامٌ أنتُم ، ولا عَبيدٌ أتقِياءُ .
وَيحَكُم يا اُجَراءَ السَّوءِ! أمَّا الأَجرُ فَتَأخُذونَ ، وأمَّا العَمَلُ فَلا تَعمَلونَ ؛ إن عَمِلتُم فَلِلعَمَلِ تُفسِدونَ ، وسَوفَ تَلقَونَ ما تَفعَلونَ ، يوشِكُ رَبُّ العَمَلِ أن
يَنظُرَ في عَمَلِهِ الَّذي أفسَدتُم ، وفي أجرِهِ الَّذي أخَذتُم .
يا غُرَماءَ السَّوءِ ، تَبدَؤونَ بِالهَدِيَّةِ قَبلَ قَضاءِ الدَّينِ ، تَتَطَوَّعونَ بِالنَّوافِلِ ولا تُؤَدّونَ الفَرائِضَ ، إنَّ رَبَّ الدَّينِ لا يَرضى بِالهَدِيَّةِ حَتّى يُقضى دَينُهُ .
امام على عليه السلامـ در سخنان كوتاه منسوب به ايشان ـ:اى بندگان دنيا! چرا شاخه هايتان با ريشه هايتان ، و خِرَدهايتان با هوس هايتان ناسازگار است؟ گفتارتان ، دارويى است كه درد را شفا مى بخشد؛ ولى كردارتان ، دردى است كه درمان نمى پذيرد. شما نه چون تاكيد كه برگ هايش نيكو و ميوه اش خوش و بالا رفتن از آن ، آسان است؛ بلكه چون درختى هستيد كه كم برگ و پر خار است و ميوه اش غير قابل خوردن، و بالا رفتن از آن ، دشوار است.
شما دانش (معرفت) را زير پاهايتان نهاديد، و دنيا را بالاى سرهايتان. از اين رو، دانش در نزد شما خوار و بى مقدار است . و [ با شما ] به دنيا هم نمى توان رسيد، كه شما هر كسى را از رسيدن به آن ، مانع مى شويد . پس، شما نه آزادگانى آقامنشيد و نه بردگانى پرهيزگار.
بدا به حالتان ، اى مزدوران بد! مزد را مى گيريد و كار نمى كنيد. اگر هم كار كنيد ، كار را تباه مى كنيد. به زودى ، كردار خود را مى بينيد، و كارفرما به كار تباهى كه برايش كرده ايد و به مزدى كه از او گرفته ايد ، رسيدگى خواهد كرد!
اى بدهكاران بد! دِين خود را نمى پردازيد و هديه مى دهيد؛ مستحبّات را به جا مى آوريد و واجبات را نمى گزاريد. بستانكار ، هديه را نمى پذيرد تا آن كه طلب او پرداخت شود.
شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 324 ح 719 .