ه ـ مجموعه اين صفات
الإمام الحسين عليه السلام :بَينا أميرُ المُؤمِنينَ ـ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ ـ ذاتَ يَومٍ جالِسٌ مَعَ
أصحابِهِ يُعَبِّئُهُم لِلحَربِ ، إذ أتاهُ شَيخٌ عَلَيهِ شَحبَةُالسَّفَرِ ، فَقالَ : أينَ أميرُ المُؤمِنينَ؟ فَقيلَ : هُوَ ذا . فَسَلَّمَ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ :
يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي أتَيتُكَ مِن ناحِيَةِ الشّام ، وأنَا شَيخٌ كَبيرٌ قَد سَمِعتُ فيكَ مِنَ الفَضلِ ما لا اُحصي ، وإنّي أظُنُّكَ سَتُغتالُفَعَلِّمني مِمّا عَلَّمَكَ اللّه ُ .
قالَ : نَعَم يا شَيخُ . . . إنَّ اللّه َ خَلَقَ خَلقا ضَيَّقَ الدُّنيا عَلَيهِم نَظَرا لَهُم فَزَهَّدَهُم فيها وفي حُطامِها ، فَرَغِبوا في دارِالسَّلامِ الَّتي دَعاهُم إلَيها وصَبَروا عَلى ضيقِ المَعيشَةِ ، وصَبَروا عَلَى المَكروهِ وَاشتاقوا إلى ما عِندَ اللّه ِ مِنَ الكَرامَةِ ، بَذَلوا أنفُسَهُمُ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّه ِ ، وكانَت خاتِمَةُ أعمالِهِمُ الشَّهادَةَ ، فَلَقُوا اللّه َ وهُوَ عَنهُم راضٍ ، وعَلِموا أنَّ المَوتَ سَبيلُ مَن مَضى ومَن بَقِيَ ، فَتَزَوَّدوا لاِآخِرَتِهِم غَيرَ الذَّهبِ وَالفِضَّةِ ، ولَبِسُوا الخَشِنَ ، وصَبَروا عَلَى البَلوى ، وقَدَّمُوا الفَضلَ ، وأحَبّوا فِي اللّه ِ ، وأبغَضوا فِي اللّه ِ ، اُولئِكَ المَصابيحُ وأهلُ النَّعيمِ فِي الآخِرَةِ ، وَالسَّلامُ .
امام حسين عليه السلام :روزى امير مؤمنانـ كه درودهاى خداوند بر او باد ـبا يارانش نشسته بود و آنها را براى جنگ ، بسيح مى كرد كه پيرمردى ، در حالى كه رنج
و خستگى سفر در چهره اش نمايان بود ، بر او وارد شد و گفت: امير مؤمنان كجاست؟
ايشان را به او نشان دادند. پيرمرد بر او سلام كرد و آن گاه گفت: اى امير مؤمنان، من از منطقه شام آمده ام. پيرى سالخورده ام كه درباره تو فضايل بى شمارى شنيده ام و گمان مى كنم به زودى ترور خواهى شد. پس، از آنچه خداوند به تو آموخته است ، مرا چيزى بياموز.
امام عليه السلام فرمود: «باشد ، اى پيرمرد! ... خداوند عدّه اى را آفريد و از سرِ لطف، دنيا را بر آنان تنگ كرد و ايشان را به زهد و بى رغبتى به دنيا و حطام دنيوى ترغيب فرمود و آنان ، به سراى سلامت (بهشت) كه خدا بدان فرايشان خوانده بود ، رغبت كردند و بر سختى معيشت ، صبر كردند و ناملايمات را تحمّل نمودند و به كرامت و پاداشى كه نزد خداوند است ، شوق ورزيدند. براى جلب خشنودى خداوند ، فداكارى كردند و عاقبت زندگى شان ، شهادت شد. پس، خداوند را در حالى ملاقات كردند كه از ايشان ، خشنود بود ، دانستند كه مرگ ، راهى است كه گذشتگان پيمودند و ماندگان ، خواهند پيمود. از اين رو، براى آخرت خويش ، توشه اى غير از زر و سيم بر گرفتند ، جامه خشن پوشيدند و در گرفتارى ها شكيبايى نمودند. مازاد [نياز خود را براى آخرت [پيش فرستادند ، از براى خدا ، دوستى ورزيدند و از براى خدا ، دشمنى نمودند. اينان ، چراغ هاى تابان اند و در آخرت ، برخوردار از نعمت. والسلام!
كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 381 ح 5833 ، معاني الأخبار : ص 198 ح 4 ، الأمالي للصدوق : ص 477 ح 644 ، الأمالي للطوسي : ص 435 ح 974 كلّها عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 173 عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 173 عن الإمام زين العابدين عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 69 ص 272 ح 4 .