حرام بودن هديه دادن به كارگزاران حكومتى
شرح نهج البلاغة عن نصر بن مزاحم : جاء عليٌّ عليه السلام حَتّى مَرَّ بالأنبار فَاستَقبَلَهُ ··· دَهاقينها .. ثمّ جاؤوا يَشتدّونَ معه و بَينَ يَدَيهِ و مَعَهُم بَراذِينُ، فقال عليه السلام : ما هذهِ الدَّوابُّ الّتي مَعَكُم ؟! و ما أرَدتُم بهذا الّذي صَنَعتُم ؟!
قالوا : أمّا هذا الّذي صَنَعنا فهُو خُلقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بهِ الاُمَراءَ ، و أمّا هذهِ البَراذِينُ فهَدِيَّةٌ لكَ ، و قَد صَنَعنا لِلمُسلِمينَ طَعاما
وَ هيّأنا لِدَوابِّكُم عَلَفا كَثيرا
فقالَ عليه السلام : أمّا هذا الّذي زَعَمتُم أنّهُ فِيكُم خُلقٌ تُعَظِّمونَ بهِ الاُمَراءَ ، فوَ اللّه ِ ما يَنفَعُ ذلكَ الاُمَراءَ ، و إنَّكُم لَتَشُقُّونَ بهِ على أنفُسِكُم و أبدانِكُم ، فلا تَعُودوا لَهُ
و أمّا دَوابُّكُم هذهِ فإن أحبَبتُم أن آخُذَها مِنكُم ، و أحسِبَها لَكُم مِن خَراجِكُم ، أخَذناها مِنكُم
و أمّا طَعامُكُمُ الّذي صَنَعتُم لَنا ، فإنّا نَكرَهُ أن نأكُلَ مِن أموالِكُم إلاّ بِثَمَنٍ
قالوا : يا أميرَ المؤمنينَ ، نَحنُ نُقَوِّمُهُ ثُمّ نَقبَلُ ثَمَنَهُ ؟ قالَ : إذاً لا تُقَوِّمونَهُ قِيمَتَهُ، نحنُ نَكتَفي بما هُو دُونَهُ
قالوا : يا أميرَ المؤمنينَ ، فإنّ لَنا مِن العَرَبِ مَواليَ و مَعارِفَ ، أ تَمنَعُنا أن نُهدي لَهُم أو تَمنَعُهُم أن يَقبَلوا مِنّا ؟ !
فقالَ : كُلُّ العَرَبِ لَكُم مَوالٍ ، و لَيس يَنبَغي لأحَدٍ مِنَ المُسلِمينَ أن يَقبَلَ هَدِيَّتَكُم ، و إن غَصَبَكُم أحَدٌ فأعلِمونا
قالوا : يا أميرَ المؤمنينَ ، إنّا نُحِبُّ أن تَقبَلَ هَدِيَّتَنا و كَرامَتَنا ، قالَ : ويحَكُم!
فنَحنُ أغنى مِنكُم . و تَرَكَهُم و سارَ .
شرح نهج البلاغة ـ به نقل از نصر بن مزاحم ـ : امام على عليه السلام هنگامى كه در مسير شام از انبار گذشت، زمين داران انبار به ديدار آن حضرت رفتند و در حالى كه با خود تعدادى اسب تاتارى داشتند، در ركاب ايشان شروع به دويدن كردند . حضرت فرمود : اين ستورانى كه با خود داريد براى چيست؟ و مقصودتان از اين كارى كه كرديد چه بود؟
عرض كردند: اين كارى كه كرديم ، رسمى است كه اميران خود را با آن تعظيم و احترام مى كنيم و اين اسب ها را نيز براى شما هديه آورده ايم و براى مسلمانان نيز غذا تهيه
كرده ايم و براى چهار پايانتان هم علوفه فراوانى آماده ساخته ايم
حضرت فرمود: امّا اينكه گفتيد اين رسم شماست كه با آن اميران خود را تعظيم و احترام مى كنيد، [بدانيد كه] به خدا سوگند اين رفتار به اميران شما سودى نمى رساند و شما نيز با اين كار جسم و جان خويش را به رنج مى اندازيد. پس ديگر اين كار را تكرار نكنيد
و اما اين ستوران شما، اگر دوست داريد آنها را از شما بپذيرم و به حساب خراجتان بگذارم آنها را از شما مى گيرم
و اما غذايى كه براى ما تهيّه كرده ايد، ما خوش نداريم كه از اموال شما چيزى بخوريم مگر در قبال پرداخت بهايش
عرض كردند: اى امير مؤمنان! ما آن را قيمت مى گذاريم و سپس بهايش را مى گيريم
حضرت فرمود: در اين صورت شما قيمت واقعى آن را نمى گوييد، بنا بر اين، ما به همان آذوقه اى كه خود داريم بسنده مى كنيم
عرض كردند: اى امير مؤمنان! ما در ميان عرب ها دوستان و آشنايانى داريم؛ آيا ما را از اينكه به آنان هم هديه دهيم يا آنان را از اينكه از ما هديه بپذيرند منع مى فرمايى؟!
حضرت فرمود : همه عرب ها دوستان شما هستند و هيچ مسلمانى نبايد هديه شما را بپذيرد و چنانچه كسى از شما به زور گرفت به ما اطلاع دهيد
عرض كردند: اى امير مؤمنان! ما دوست داريم كه شما هديه و بخشش ما را بپذيريد.حضرت فرمود: واى بر شما! ما از
شما بى نيازتريم. پس آنان را ترك كرد و به راه خود ادامه داد.
شرح نهج البلاغة : 3/203 و ص 204.