جنگ حديبيّه و بيعت رضوان
كنز العمّال عن إياسِ بنِ سَلمةَ عن أبيهِ : بَعَثَت قُرَيشٌ سُهَيلَ بنَ عَمرٍو و حُوَيطِبَ بنَ عَبدِ العُزّى و مكرزَ بنَ حَفصٍ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِيُصالِحُوهُ ، فلَمّا رَآهُم
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فيهِم سُهَيلٌ قالَ : قد سَهَّلَ مِن أمرِكُمُ القَومُ يَأتُونَ إليكُم بِأرحامِكُم و سائلُوكُم الصُّلحَ ؛ فَابعَثُوا الهَديَ و أظهِرُوا بالتَّلبِيَةِ لَعَلَّ ذلك يُلِينُ قُلُوبَهُم ، فَلَبَّوا مِن نَواحِي العَسكَرِ حتّى ارتَجَّت أصواتُهُم بالتَّلبِيَةِ ، فَجاؤوهُ فَسَألُوهُ الصُّلحَ
فَبَينَما الناسُ قد تَوادَعُوا و في المُسلِمينَ ناسٌ مِن المُشركينَ و فِي المُشركينَ ناسٌ مِن المُسلمينَ ، فَفَتَكَ أبو سُفيانَ فإذا الوادِي يَسِيلُ بالرِّجالِ و السِّلاحِ ، قالَ سَلمةُ : فَجِئتُ بسِتَّةٍ مِن المُشركينَ مُسَلَّحينَ أسُوقُهُم ما يَملِكُونَ لأنفُسِهِم نَفعا و لا ضَرّا ، فَأتَينا بِهِمُ النبيَّ صلى الله عليه و آله فلَم يَسلُبْ و لَم يَقتُلْ و عَفا ، فَشَدَدنا على ما في أيدِي المُشركينَ مِنّا فما تَرَكْنا فيهِم رَجُلاً مِنّا إلاّ استَنقَذناهُ ، و غَلَبنا على مَن في أيدِينا مِنهُم
ثُمَّ إنَّ قُرَيشا أتَت سُهَيلَ بنَ عَمرٍو و حُوَيطِبَ ابنَ عبدِ العُزّى فَوَلُوا صُلحَهُم ، و بَعثَ النبيُّ صلى الله عليه و آله عليّا و طَلحَةَ فكَتَبَ عليٌّ بَينَهُم : بسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ هذا ما صالَحَ علَيهِ محمّدٌ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قُرَيشا ،
صالَحَهُم على أنَّهُ لا إغلالَ ، و لا إسلالَ .، و على أنّهُ مَن قَدِمَ مَكَّةَ مِن أصحابِ محمّدٍ حاجّا أو مُعتَمِرا أو يَبتَغِي مِن فَضلِ اللّه ِ فهُو آمِنٌ على دَمِهِ و مالِهِ ، و مَن قَدِمَ المدينةَ مِن قُرَيشٍ مُجتازا إلى مِصرَ و إلَى الشامِ يَبتَغِي مِن فَضلِ اللّه ِ فهو آمِنٌ على دَمِهِ و مالِهِ ، و على أنّهُ مَن جاءَ محمّدا مِن قُرَيشٍ فَهُو رَدٌّ ، و مَن جاءَهُم مِن أصحابِ محمّدٍ صلى الله عليه و آله فهُو لَهُم . فاشتَدَّ ذلك علَى المسلمينَ ، فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن جاءَهم مِنّا فَأبعَدَهُ اللّه ُ ، و مَن جاءَنا مِنهُم رَدَدناهُ إلَيهِم يَعلَمُ اللّه ُ الإسلامَ مِن نَفسِهِ يَجعَلُ اللّه ُ لَهُ مَخرَجا . و صالَحُوهُ على أنّهُ : يَعتَمِرُ عاما قابِلاً في مِثلِ هذا الشهرِ لا يَدخُلُ علَينا بِخَيلٍ و لا سِلاحٍ إلاّ ما يَحمِلُ المُسافِرُ في قِرابِهِ فَيَمكُثُوا فيها ثلاثَ لَيالٍ ، و على أنَّ هذا الهَديَ حيثُ حَبَسناهُ فهُو مَحِلُّهُ و لا يُقدِمُهُ علَينا، فقالَ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : نحنُ نَسُوقُهُ و أنتُم تَرُدُّونَ وَجهَهُ .
كنز العمّال ـ به نقل از اياس بن سلمه از پدرش ـ : قريش سهيل بن عمرو و حويطب بن عبد العزّى و مكرز بن حفص را براى عقد قرارداد صلح، پيش پيامبر صلى الله عليه و آله فرستادند. هنگامى كه پيامبر خدا چشمش به آنها افتاد و سهيل را در ميان آن افراد ديد فرمود: اين قوم كار شما را سهل كردند،
خويشاوندان شما را نزدتان فرستاده اند و خواهان صلح هستند. پس، قربانيها را [به طرف آنها ]حركت دهيد و لبيّك گوييد شايد اين كار دلهاى آنان را نرم كند. صداى لبيك از گوشه و كنار اردوگاه برخاست و بانگ لبيّك همه جا پيچيد. آن سه نفر آمدند و تقاضاى صلح كردند
در حالى كه مردم با يكديگر صلح كرده بودند و در ميان مسلمانان تعدادى از [اسراى ]مشركان بودند و در ميان مشركان تعدادى از [اسراى ]مسلمانان، ابو سفيان ناگاه حمله كرد و سيل مردان مسلح در وادى به راه افتاد. من شش نفر از مشركان مسلّح را در حالى كه آنها را مى راندم و هيچ كارى نمى توانستند بكنند، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آوردم. اما پيامبر نه چيزى از آنها گرفت و نه كشت، بلكه بخشيد. و ما به مشركان حمله برديم و همه اسيرانمان را از دست مشركان آزاد كرديم ولى اُسراى آنها همچنان در دست ما باقى ماند
سپس قريش نزد سهيل بن عمرو و حويطب بن عبد العزى آمدند و آنها را مأمور عقد قرارداد صلح كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله على و طلحه را فرستاد و على قرارداد صلح را چنين نوشت : به نام خداوند بخشاينده مهربان. اين پيمان صلحى است كه محمّد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با قريش مى بندد و بر اين
مفاد مصالحه مى كنند كه نسبت به يكديگر خيانت و سرقت انجام ندهند و هر كس از ياران محمّد كه به قصد حج يا عمره يا تجارت وارد مكه شود، جان و مالش در امان است و هر كس از قريش كه به قصد تجارت در مصر و شام از مدينه عبور كند، جان و مالش در امان است. و هر كس از قريش كه به محمّد پناهنده شود، بايد بازگردانده شود و چنانچه از ياران محمّد كسى به قريش پناهنده شود، برگردانده نشود. اين بند قرارداد بر مسلمانان گران آمد. اما پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هر كس از ما كه به قريش پناهنده شود، خداوند او را [از رحمت خود] دور گرداند و هر كس از قريش كه به ما پناهنده شود، او را برمى گردانيم. و اگر خدا بداند كه او قلباً مسلمان است، برايش گشايش قرار مى دهد. يكى ديگر از مفاد صلح نامه اين بود كه پيامبر در سال آينده در چنين ماهى عمره به جا آورد و هيچ گونه سواره نظام و جنگ افزارى با خود نياورد مگر همان مقدار كه مسافر در نيام خود حمل مى كند و فقط سه شب در مكه اقامت كنند. و قربانى كردن امسال هم در همين جايى صورت گيرد كه توقف كرده اند و همان جا قربانگاه باشد و وارد مكه نشوند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : ما قربانيها را مى رانيم و شما جلو آنها را مى گيريد.
كنز العمّال : 30149.