|     |     |  EN |   AR   

محمد بن جریر طبری آملی

محمد بن جریر طبری آملی

محمّد بن جریر طَبَری آمُلی - اَبوجَعْفَرطَبَری یکی از مشاهیرِ مورّخان است که در تفسیر ، حدیث ، فقه و علومِ دیگر صاحب‌نظر بوده و دارای تألیفاتِ بسیاری می‌باشد .کتابِ تاریخ طَبَری ، معروف‌ترین اثرِ او به شُمار می‌آید که در آن به ذکرِ وقایعِ خلقت از زمانِ حضرت آدم (ع) تا عصرِ خود ‌، می‌پردازد .کتابِ مش ...

  • ۲۱:۵۳ ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
محمّد بن جریر طَبَری آمُلی - اَبوجَعْفَر
طَبَری یکی از مشاهیرِ مورّخان است که در تفسیر ، حدیث ، فقه و علومِ دیگر صاحب‌نظر بوده و دارای تألیفاتِ بسیاری می‌باشد .
کتابِ تاریخ طَبَری ، معروف‌ترین اثرِ او به شُمار می‌آید که در آن به ذکرِ وقایعِ خلقت از زمانِ حضرت آدم (ع) تا عصرِ خود ‌، می‌پردازد .
کتابِ مشهورِ دیگرش ، تفسیرِ قرآن کریم است که تفسیر کبیریا تفسیر طَبَری نامیده می‌شود .
اکثرِ تاریخ‌نویسان و صاحبانِ تفاسیرِ قرآن کریم ، در بیانِ حوادث و شرح رویدادهای صدرِ اسلام ، از اِعمالِ فشارِ قدرت‌های جبّارِ زمان ونظام‌های سلطه‌گر به‌خصوص خُلَفای عبّاسی و تحمیلِ دیدگاه‌های آنان ، خواه‌ناخواه تأثیرپذیر بوده‌اند . طَبَری نیز علی‌رغمِ ویژگی‌های ارزشمندِ تألیفاتش ، از این بحث مستثنی نمی‌باشد. فی‌المثل خداوندِ سبحان در آیه 214 سُورَه شُعَراء ، خِطاب به رسول اکرم (ص)می‌فرماید :
214) وَ اَ نْذِرْ عَشیرَتَکَ الْاَقْرَبینَ . نخست خویشان خود را بیم ده و انذار کن !
تاریخ طَبَری راجع به شرحِ آیه مذکور آورده است :
حضرت محمّد(ص) پس‌از نزولِ این آیه ، برای فَراخوانِخویشاوندانِ خود به آئینِ اسلام ، تعدادِ چهل و پنج نفر از سرانِ بَنی هاشِم را دعوت نموده تا فرمانِ خداوند را که همانندِ رازی نهفته مانده بود ، آشکار سازند و لِذا علی(ع) را با سیزده و یاپانزده سال سِنّ فرمودند تا مقدارِ مختصری غذا و ظرفی شیر تَهیه کند .در این جلسه ، اَبولَهَب ضِمنِ طرحِ بحث‌های انحرافی ، بیانِ جملاتِ سبک و بی اساس و اینکه سیر شدنِ مهمانان با غذای اندک نیز حاکی از ساحِر‌ بودنِ محمّد(ص) است ...... ، آمادگی مجلس را برای طرحِ موضوعاتِ مهمّ و جدّی از بین بُرْده و سرانجـام حاضـرین ، بـدونِ هیـچ نتیجــه‌ایمتفــرّق شــدند ‌.
پیامبر خدا(ص) روزِ بعد ، مجدّداً با تشکیلِ همان اجتماع ، پس‌از صرفِ غذا ، سخنانِ خویش را با ستایشِ حضرت حَقّ و اعتراف به وحدانیتِ خالِقِ متعال آغاز کرده و فرمودند  :
سوگند به خدایی که همتا ندارد ، من فرستاده او بسوی شما وعمومِ جهانیان هستم . ای خویشاوندانِ من ! شما مانندِ خفتگان ،می‌میرید و مانندِ بیداران ، زنده خواهید شد و طِبقِ عمل و کردارتان ، حساب پس می‌دهید . بهشت برای نیکوکاران و جهنّم مخصوصِ بدکاران ،همیشه پابرجا است . ... من برای شما خیرِ دنیا و آخرت آورده‌ام . خداوند فرمان داده است که شما را به جانِبِ او بخوانم .کدام یک از شما پشتیبانِ من خواهد بود تا در عِوَض ، برادر ،وصی و جانشینِ من باشد ؟
درحالی‌که هیچ‌کس پاسخی نمی‌داد و سکوتِ مطلق بر مجلس حاکم بود ، علی بن اَبیطالب(ع) از جا بلند شده و عرض کرد : ای رسول خدا(ص) ! من آماده پشتیبانی از شما هستم . پیامبر (ص) فرمودند : علی(ع) بنشین ! آن‌حضرت گفتارِ خود را سه بار تکرار‌ فرمودندو لکن جُزْامام علی(ع) ، هیچ‌کس اعلامِ آمادگی نکرد .سرانجام رسول خاتم(ص) ضِمنِ اشاره به ایشان گفتند :
اِنَّ هــذا اَخِـــــی وَ وَصیــی وَ خَلیفَتـــی عَلَیکُــمْ فَـاسْمَعُــوا لَـهُ وَ اَطیعُــوهُ .
همانا او برادر و وصی و جانشینِ من است . بر شما لازم است سخنِ او راگوش دهید و از وی اطاعت کنید !
حاضرین متعجّب و شِگِفت‌زده ، بدونِ اظهارِ نظرِ آشکاری‌ متفرِّق شدند . اَبولَهَب هنگامِ خروج خِطاب به اَبوطالب گفت :محمّد(ص) می‌گوید از پسرت‌ اطاعت‌کن‌ !‌ دراین ‌شرایط بود‌که‌ سُورَه تَـبَّت یدا اَبی لَهَب نازل‌ گردید ...... .
باوجودی‌که این بحث بطورِکامِل در تاریخ طَبَری آمده است لکن تفسیرطَبَری ، هنگامی‌که به آیه وَ اَ نْذِرْ عَشیرَتَکَ الْاَقْرَبین می‌رسد ، آنچه درتاریخ طَبَری و سایرِ کُتُب نوشته شده ، تمام و کمال با متن و سند ذکر کرده امّا فرمانِ سرنوشت‌سازِ آن‌حضرت در جهانِ اسلام مبنی بر : عَلی اَن یکُونَ اَخی وَ وَصیی وَ خَلیفَتی ، برادر ، وصی و جانشینِ من باشد ،را با اَلفاظِ کَذا و کَذا مبهم و بی‌اهمیت جِلْوَ‌ه داده و چُنین می‌نویسد :عَلی اَن یکُونَ اَخی وَ کَذا و کَذا ، که برادر و چُنین و چُنان من باشد ........... .
طَبَری در آغازِ کتابِ تاریخِ مشهورش ، با ذکرِ اینکه نَقل‌ها مُسْتَنَد می‌باشد ، خود را از تَبَعاتِ آوردنِ مطالبِ نادرست تَبْرِئَه کرده است .
طَبَری همچُنین در حسّاس‌ترین بخشِ تاریخِ اسلام که شامِل ِهَمَه فِرَقِ اسلامی می‌شود و از جنگ‌های رِدَّه آغاز و تا پایانِ نبرد جَمَل اِدامَه دارد ،کتابِ تاریخش را با گفته‌های کِذبِ سَیف بن عُمَرمشوَّه کرده و این امر از وِثاقَتِ تاریخ طَبَری ، به‌ویژه دروقایعِ مُقارِن با سال‌های پایانی زندگی و دورانِ کهولتِ وی ،کاسته است .
طَبَری در کتابِ تفسیرِ خود نیز با استفاده از گفته‌های وَهْب بن مُنَبَّه ، اخبارِ نادرستی وارد کرده است .
علی‌رغمِ مواردِ یاد شده ، این کتاب کماکان به عنوانِ یکی ازمنابعِ معتبر، موردِ استناد قرار می‌گیرد .
یکی از ویژگی‌های مهمِّ طَبَری ، نقلِ مستنداتِ گوناگونی دربارَهیک خبر می‌باشد و این امر راه را برای تحقیق و تفحّصمی‌گشاید ، اگرچه خودِ او ، جُز در مواردی نادر ، از اظهارِ نظر اِمتناع ورزیده است .
اِرائَه آثاری از قبیلِ مقتل الحُسَین و کتاب الوِلایهکه راجع به طُرُقِ گوناگون حدیث غَدیر نوشته شده ، احتمالِ شیعه‌ شدنِ طَبَری در اواخِرِ عُمْرش را تقویت می‌نماید .
طَبَری بعلّتِ تحریرِ کتابِ الوِلایه و بعضی کُتُبِ دیگر ، از طرفِ اصحاب حدیث و پیروانِ عُثْمان ، سخت در فشار قرارگرفته بود . برخی نویسندگانِ اهل سنّت ،برای خنثی‌کردنِ اخبارِ شیعه بودنِ طَبَری گفته‌‌اند که نامِ وی با محمّد بن جریر بن رستم طَبَری شیعی خَلْط گردیده و قسمتی از مطالِبِ محمّد بن جریر بن رستم ، اشتباهاً به محمّد بن جریر طَبَری معروف ، نسبت داده شده است .
طَبَری در کتابی اختلافاتِ فُقَها را ذکر کرده امّا از احمد بن حَنْبَل نام نبرده زیرا او را محدِّث نمی‌دانسته است . از این رو پیروانِ اِبن حَنْبَل ضِمنِ آزار و اذیتِ طَبَری ، وی را به اِلحاد و زِنادِقه  منسوب نموده‌اند .
تاریخ و مَحَلِّ تولّدِ طَبَری را سال 224 هجری قمری در شهرِ آمُ لذکر کرده‌اند . او به سال310 هجری قمری در بغداد وفات یافت .مخالفینِ طَبَری که اکثراً حَنْبَلی بودند ، پس از مرگِ ایشان نیز به مخالفتبا وی ادامه داده و مانعِ خارج‌کردنِ جنازه‌اش از منزل شدند و ناچار با تاریک شدنِ هوا ، پیکرِ طَبَری در همان خانَه مسکونی‌اش به خاک سپرده شد .
متنِ کامِلِ تاریخ طَبَری در پانزده جلد توسّطِ آقای ابوالقاسم پاینده به فارسی ترجمه شده است .

منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- لغت ‌نامَةِ دهخدا – فرهنگ فارسی مُعین .
2- تاریخ یعقوبی ، ج 1 ، ص 383 و 384 ، مُتَرْجَم ، فراخوان مردم را ابتدا بر کوهِ مَرْوَة و سپس در منزلِ حارِث بن عبدالمُطَّلِب نوشته و تعدادِ مردان را سی و نُه تا چهل و یک نفر ذکر کرده است – طبقات الکبری ، ج1 ، ص 187- 185 ،  مُتَرْجَم ، مَحَلِّ تجمّع را کوهِ صَفا آورده است .
3- تاریخ طَبَری ، ج 2 ، ص 61 الی 65 – فروغ ابدیّت ، ج 1 ، ص 258 الی 260 .
4- فروغ ابدیّت ، ج1 ، ص 259 و 260- تفسیر طَبَری ، ج 19 ، ص410 ، باب 213 ، چاپ اوّل ، مؤسسه الرسالة قاهرة ، سال2000 .
5- منابع تاریخ اسلام ، ص 159 و 160– لغت‌ نامَةِ دهخدا ، وَهْبْ را فردی آگاه به اسرائیلیات معرّفی کرده است .
6- منابع تاریخ اسلام ، ص 163.
7- زَ نادِقَة : مفرد آن زِندیق است . زِندیق ، مُعَرَّب زَ نْدیک و به معنی گناهکار ، مرتدّ و بی‌دین می‌باشد. زَنادِقَة همچُنین به گروهی از سَبائیَّة ( غُلاة شیعه که پیروِ عبدالله بن سَباء بودند) می‌گفتند . آنان امام علی را خدا می‌دانستند . آن‌حضرت پس‌از اتمام حجّت با سَبائیَّة و عَدَمِ انصرافِ گروهِ مذکور از این تفکّر ، حکم به قتلشان دادند . پیروانِ مانی و مزدک را هم زِندیق خوانده‌اند – فرهنگ عمید – لغت ‌نامَةِ دهخدا – فرهنگِ فِرَق اسلامی .
8- منابع تاریخ اسلام ، ص 159 الی 165–  لغت ‌نامَةِ دهخدا .