|     |     |  EN |   AR   

غزوه بنی قریظه

غزوه بنی قریظه

غَزْوَه بَنی قُرَیظَه - ماه ذیقَعْدِه سال پنجم هجری یهودیانِ جنوبِ شبهِ جزیره عربستان ، درحدودِ یک قَرْن پیش از میلادبه نواحی شمالِ عربستانکوچ کردند .قَبیلَه بَنی قُرَیظَه از یهودیانِ شمالِ شبهِ جزیره عربستان بودند که‌ در مدینه سُکْنَی‌گزیدند .پیامبر خدا(ص)پس‌از هجرت به مدینه ، بااقوامِ یهودی مدینه ...

  • ۱۸:۲۹ ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
غَزْوَه بَنی قُرَیظَه - ماه ذیقَعْدِه سال پنجم هجری
یهودیانِ جنوبِ شبهِ جزیره عربستان ، درحدودِ یک قَرْن پیش از میلادبه نواحی شمالِ عربستانکوچ کردند .
قَبیلَه بَنی قُرَیظَه از یهودیانِ شمالِ شبهِ جزیره عربستان بودند که‌ در مدینه سُکْنَی‌گزیدند .
پیامبر خدا(ص)پس‌از هجرت به مدینه ، بااقوامِ یهودی مدینه مِنْ‌جُمْلَهبَنی نَضیر ، بَنی قَینُ قاع و بَنی قُرَیظَه پیمان بسته و آنان متعهّد شدند کهضِمنِ برقراری رفتارِ مسالمت‌آمیز با مسلمانان ، دشمنانِ اسلام را نیز یاری ننمایند .
قبایلِ بَنی نَضیر و بَنی قَینُ قاع تا قبل از غَزْوَه خَنْدَق ،‌ بعلّتِ پیمان‌شکنی از مدینه اخراج شدند .
کَعْب بن اَسَد : رئیسِ قَبیلَه بَنی قُرَیظَه ، مُفادِ پیمانِ خود با مسلمین را تا زمانِ غَزْوَه خَنْدَق به خوبی رعایت می‌کرد . وی سپس در تَوطِئَه و دَسیسه‌ای از سوی سرانِ قُرَیش و خصوصاً اَبوسُفیانگرفتار شدکه توسّطِحُیی‌بن‌اَخْطَبْ : رئیسِ قَبیلَه بَنی نَضیر و هم‌زمان با آغازِ غَزْوَه خَنْدَق به اجرا درآمد . حُیی با سماجت و اصرارِ فراوان ، علی‌رغمِ مخالفت و عدمِ تمایلِ‌کَعْببه برقراری ارتباط وگفتگو با وی ، به منزلِ کَعْبْ رفته و ضِمنِ اعلامِ هرگونه پشتیبانی خِطاب به او‌گفت : در این غَزْوَه مسلمانان شکست خورده و مُنْهَزِم خواهند شد و هم‌پیمان بودنِ تو و محمّد(ص) ، خواه ناخواه به برخوردِ قُرَیش بابَنی قُرَیظَه می‌انجامد . حُیی همچُنین به‌منظورِ مطمئِن‌ساختنِکَعْبْ از شکستِ مسلمین افزود : اگر تصوّر می‌کنی که در این نبرد کارِ محمّد(ص) یکسره نخواهد شد و یا سرانِ قُرَیش از غَزْوَه خَنْدَق منصرف می‌گردند ، خودِ من درقَلْعَه بَنی قُرَیظَه می‌مانم تا در هر حادِثَه‌ای‌که پیش آید ، با شما شریک باشم .
کَعْب بن اَسَد اگرچه ابتدا در برابرِ خواسته حُییمقاومتِ خوبی نشان ‌داد و لکن سرانجام فریب خورده و علناً پیمانِ خود را با مسلمین لغو کرد .کَعْبْ در مُواجَهَه با سَعْد بن مُعاذ و سَعْد بن عُبادَه که از جانب پیامبر (ص) برای اطّلاع از صحّت و سُقْمِ پیمان‌شکنی بَنی قُرَیظَه نزدِ او رفته بودند گفت : رسول خدا(ص) کیست ؟ ما با مسلمانان پیمانی نداریم . وی همچُنین سخنانی ناروا نسبت به آن‌حضرت بر زبان آوَرْد .
پس‌از شکستِ‌کُفّار و مشرکین در غَزْوَه خَنْدَق ، صبحِ روزِ بیست و چهارم ذِی‌الْقَعْدَه سالِ پنجم هجری ، مسلمانان از خَنْدَق به مدینه بازگشته وسِلاحِ خود را زمین نهاده بودند که مُقارِنِ ظُهْرِ همان روز ، جبرئیل امین نازل شده و فرمانِ خدا را به این شرح ابلاغ کرد : بر سَرِ بَنی قُرَیظَه رهسپار شوید !
رسول خاتم(ص) خِطاب به بِلال فرمودند : در میانِ مردم اعلام کُن ! هرکس از خدا و رسولش(ص) اطاعت می‌کند ، امروز نمازِ عصر را در قَبیلَه بَنی قُرَیظَه می‌خوانَدْ !
در این هنگام علی(ع) پرچمِ نیروهای اسلام را در دست گرفته و مسلمانان ، تحتِ امر رسول اکرم (ص) ، سوی بَنی قُرَیظَه حرکت و قَلْعَه آنان را به مُحاصَرَه درآوردند . قَبیلَه مذکور پس‌از پانزده و به روایتی بیست و پنج روز دربندان  ، شدیداً در مضیقه قرار گرفته و آخِرَالاَمْرکَعْب بنِ اَسَد ،سه پیشنهادِ زیر را با سرانِ قَبیلَه خود مطرح کرد .
1- از محمّد(ص)که به حقّ پیامبر  خدا(ص) است و نامِ وی در‌کتابِ ما آمده ، تبعیت‌کنیم .
2- زنان و فرزندانمان را بِکُشیم تا اسیرِ مسلمین نشوند و سپس با خیالِ راحت جنگ کنیم . اگر پیروز شدیم مجدّداً زن و فرزند بدست خواهیم آورد .
3- امشب که شبِ شنبه است و مسلمین می‌دانند ما در چُنین شبی حَمْلَه نخواهیم کرد ، بر سپاهِ محمّد(ص) یورش بُرده تا شاید بتوانیم آنان را غافلگیرکنیم .
قَبیلَه بَنی قُرَیظَه هیچ‌یک از راه‌کارهایکَعْبْ را نپذیرفته و پس‌از تبادلِ نظرِ مجدّد ، قرار شد از پیامبر  اکرم(ص) مُهلت گرفته و با دوستِ قدیمی خود : اَبُولُبابَه که جُزْوِ قَبیلَه اَوس و از هم‌پیمانانِ سابقِ بَنی قُرَیظَه بود ، مشورت کنند . آن‌حضرت خواسته آنان را پذیرفتند و اَبُولُبابَه بن عَبْدالمُنْذِر در جمعِ سرانِ قَبیلَه مذکور حاضر شد .
اَبُولُبابَه هنگامِ صحبت با سرانِ بَنی قُرَیظَه ، در پاسخ به این سؤال که آیا خود را تسلیمِ محمّد(ص) کنیم یا نه ؟ گفت : تسلیم شوید ! و همزمان با انگشتِ دست ،گلوی خود را نشان داده و به آنان فهمانْد که در هر دو صورت ، تسلیم شوند یا نشوند ، توسّطِ نیروهای اسلام کُشته خواهند شد . اَبُولُبابَه پس‌از این عَمَل ، بلافاصِلَه از کرده خود پشیمان و نادِم گشته و استغفار نمود و برای اطمینان از پذیرشِ توبه‌اش ، عازِمِ مسجدالنّبی(ص) شده و خود را با طناب به یکی از ستون‌های مسجد بست  و فقط در اوقاتِ نماز ، همسرش طنابِ وی را باز می‌کرد .
پس‌از شش روز و با نزولِ آیه 102 سُورَه توبه ، اَبُولُبابَه موردِ عَفْو قرار گرفت .
102) و آخَروُنَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً عَسَی اللهُ اَنْ یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللهَ غَفُوراٌ رَحیمٌ .
و بعضی دیگر از آنان به گناه خود اعتراف کردند که عمل صالحو فعل قبیح را با هم بجا آوردند . امید است خداوند توبه آنها را بپذیردو البتّه خداوند آمرزنده و مهربان است .
با پذیرشِ توبه اَبولُبابَه ، مسلمانان هجوم بردند که او را از پایه مسجد باز کنند لکن ایشان اِجازَه نداده و صبر کرد تا حضرت محمّد(ص) براینمازِ صبح به مسجد آمده و شخصاً گِره طنابِ وی را گشودند .
پایه مذکور بعدها ستونِ توبه نام گرفت و هم‌اینک زائرانِ پیامبر  خدا(ص) به ستونِ مذکور که یادگاری از اَبولُبابَه است پناه بُرده و استغفار می‌کنند . اَبولُبابَه تا زمانِ خِلافتِ حضرت علی(ع) در قیدِ حیات بود .
سرانجام بَنی قُرَیظَه پس‌از مشورت با اَبولُبابَه ، خود را تسلیمِ نیروهای اسلام کرده و در انتظارِ تصمیمِ نهایی باقی ماندند .
نظر به این که یهودیان بَنی قَینُ قاع ، با وساطتِ خَزْرَجیان وخصوصاً عَبْدالله بن اُبَی ، از اِسارَتِ نیروهای اسلام آزاد و بخشوده شده بودند ، اَوسیان هم بعلّتِ هم‌پیمانی با بَنی قُرَیظَه و در رقابت با خَزْرَجیان ، فشار بسیاری آوردند که بَنی قُرَیظَه نیز موردِ عَفْوِ رحمت عالمیان(ص) قرار گیرند .
آن‌حضرت فرمودند : داوری در این مورد را به عُهْدَه بزرگِ شما و رئیسِ قَبیلَه اَوس : سَعْد بن مُعاذ ، می‌گذارم و او هرچه نظر بدهد ،خواهم پذیرفت . سرانِ بَنی قُرَیظَه پیشنهادِ ایشان را پذیرفته و گفتند :ما تسلیم می‌شویم که سَعْد بن مُعاذ دربارَه ما داوری کند .
سَعْد بن مُعاذ یکی از مجروحینِ غَزْوَه خَنْدَق بود که بر اثرِ اِصابتِ تیریبدستِ وی ، برابرِ فرمانِ پیامبر (ص) ، تحتِ مراقبتِ زنی بنامِ رُفَیدَه ، در مسجدالنَّبی بِستَری و آن‌حضرت گاهگاهی از او عیادت می‌کردند . جوانانِ اَوس رئیسِ قَبیلَه خود را که قادر به حرکت نبود ، با بِستَر وزیراندازِ بیماری‌اش در مجلس حاضر کردند . طِبقِ دستورِ رسول خدا(ص) ، حاضرین در مجلس به احترامِ سَعْدْ که بزرگِ آنان بود ،بر پا خاستند .
سَعْدْ در جایگاهش قرارگرفت و قبل از اعلامِ نظر و صدورِ رأی خود ، سرانِ بَنی قُرَیظَه را مخاطَب قرار داده و پرسید : آیا حَکَمیتِ من را قبول دارید ؟ یهودیانگفتند : آری .
سَعْدْ سپس به مَحَلّی که پیامبر  اکرم(ص) تشریف داشتند رو کرده ، با رعایتِ ادب و بدونِ ذکرِ نامِ آن‌حضرت گفت : و هم آنان کهاین طرف نشسته‌اند ؟ رسول خاتم(ص) فرمودند : آری .
سَعْد بن مُعاذ حکم کرد :
مردانشان کُشته شوند ! زنان و کودکانشان اسیر گردند ! اموالشان تقسیم گردد  !
حضرت محمّد(ص) فرمودند : داوری تو همان حکمِ خداوند ازفرازِ هفت آسمان بود .
مردانِ اسیر حدودِ ششصد الی هفتصد نفر بودند که گردن زده شدند . حُیی بن اَخْطَبْ : رئیسِقَبیلَه بَنی نَضیر که از آغازِ غَزْوَه خَنْدَق ، جهتِ تشویقِ بَنی قُرَیظَه به پیمان‌شکنی و همچُنین اِثباتِ ادّعاهایش ، نزدِ آنان مانده بود و کَعْب بن اَسَد ‌: رئیسِ قَبیلَه بَنی قُرَیظَه در میانِ کُشته‌شدگان بودند . زنان و کودکانِ بَنی قُرَیظَه نیز تحتِ اِسارَتِ مسلمین درآمدهو اموالشان به غنیمت گرفته شد .
سَعْد بن مُعاذ که پس‌از مجروح‌شدن در غَزْوَه خَنْدَق ، آرزو کرده بود تاتعیینِ فرجامِ بَنی قُرَیظَه زنده بماند ، مدّتی پس‌از حَکَمیت به شهادت رسید .
آورنده‌اند‌که آیات 26 و 27 سُورَه اَحْزاب ، دربارَه سرنوشتِ بَنی قُرَیظَه نازل شده است :
26) وَ اَ نْزَلَ الَّذِینَ ظاهَروُهُمْ مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَ ...
و (خدا) آن کسانی از اهل کتاب را که پشتیبانی از کفار (قُرَیش و غَطَفَان در جنگ اَحْزاب) کردند ، از برج‌ها و قلعه‌هایشان فرود آوَرْد و ترس و رُعْب در دلهایشان اَفْکَنْد ، چُنانکه دسته‌ای را ‌کُشتید و دسته‌ای را اسیرکردید .
27) وَ اَوْرَثَکُمْ اَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ وَ اَرْضاً ...
و زمین ، دیار و اموالشان را و نیز زمینی را که بر آن قدم ننهاده بودید (برای گرفتن آن جنگ نکرده بودید) همه را نصیب شما کرد و خدا بر هَمَه چیز تواناست .
استنادِ مهمِّ سَعْد بن مُعاذ جهتِ صدورِ حکمِ مذکور ، یکی از موادِّپیمانِ پیامبر  خاتم(ص) با بَنی قُرَیظَه می‌باشد که عبارتست از :
" بَنی قُرَیظَه هرگز به ضررِ پیامبر (ص) و یارانِ وی ، قدمی بر ندارندو با زبان و یا دست ، زیانی به او نرسانند و سلاح و مَرْ کَب در اختیار دشمنانِ او قرار ندهند و هرگاه برخلافِ این قرارداد عمل کنند ، رسول خدا(ص) در ریختنِ خونِ آنان و ضبطِ اموال و اسیر کردنِ زنان و فرزندانشان ، آزاد خواهند بود ."
سَعْد تاکنون بارها کینه‌توزی و دشمنی یهودیان با مسلمین را مُشاهَدَه نموده و بعلّتِ آگاهی از محتوَی و مصرَّحاتِ این قرارداد که به اِمضاءِ کَعْب بن اَسَد رسیده بود ، صدورِ حکم برمبنای پیمانِ موردِ توافقِ طرفین را اقدامی کامِلاً بر وفقِ عدالت ‌دانسته است .
از آنجا که سَعْد بن مُعاذ : رئیس قَبیلَه اَوس ، هم‌پیمان با بَنی قُرَیظَه بوده و دوستی نزدیکی با آنان داشت ، احتمالِ آشنائی وی با قوانینِ جزائی یهود نیز متصوِّر می‌باشد زیرا نتیجه داوری و حَکَمیتِ او با آنچه که در سِفر تثنیه ، فصل 20 ، تورات به شرحِ زیر آمده نیز کاملاً مطابقت دارد .
" هنگامی‌که به قصدِ نَبَرد ، آهنگِ شهری نمودی ، نخست آنان را به صلح دعوت بِنَما و اگر از دَرِ جنگ وارد شدند ، شهر را مُحاصَرَه کن و هَمَه مردان را از دَمِ تیغ بگذران ولی زنان و کودکان و حیوانات و هرچه در شهر موجود است ،هَمَه را برای خود به عنوانِ غنیمت بردار !"

منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- مغازی واقدی ، ج1 ، ص 497 .
2-  طبقات واقدی ، ج‌2 ،‌ ص‌72 ، مُتَرْجَم ، مدّتِ مُحاصَرَه را پانزده روز و سیرَةِ نَبَویَّة ، ج‌2 ، ص‌161 ، مُتَرْجَم ، آن را بیست و پنج روز ذکر کرده است .
3- مغازی واقدی ، ج1 ، ص 505 .
4- طبقات اِبن سعد ، ج2 ، ص 72 و 73 ، مُتَرْجَم - مغازی واقدی ، ج1 ، ص 506 .
5- طبقات اِبن سَعْد ، ج2 ، ص73 ، مُتَرْجَم –  مغازی واقدی ، ج1 ، ص 7- 506  .
6- تاریخ طَبَری ، ج2 ، ص 248 .
7- کشف الغُمَّة ، ج1 ، ص276 ، مُتَرْجَم - ارشاد ، ص 100 ، مُتَرْجَم .
8- مغازی واقدی ، ج1 ، ص 512 - 511 - ارشاد ، ج2 ، ص100، مُتَرْجَم - تاریخ طَبَری ، ج2 ، ص249 و 250 .
9- تاریخ طَبَری ، ج2 ، ص 250 - تاریخ یعقوبی ، ج 1 ، ص 412 ، مُتَرْجَم .