عُـکاظ
عُـکاظ نامِ مَحَلّی به فاصِلَه سه منزل از مکّه ، در جنوبِ شرقی آن شهر ومابینِ نَخْلَه و طائِف قرار دارد . اَعراب هَمَهساله بزرگترین و مهمّترین مراکزِ تجاری خود را در آنجا برپا می کردند . این بازار به منظورِ محفوظماندن از دستبردِ راهزنان ، در ماههای حرامتشکیل میشد .
در بازارِ عُـکاظ علاوه بر اینکه تمامِ کالاهای موردِ نیازِ سالانَهسرتاسرِ شبه جزیره عربستان عَرضه میگردید ، داوریها ، حَکَمیتها ، حلِّ اختلافات ، قِرائَتِ آخرین سرودها و قطعاتِ ادبی ، بیانِ مفاخرِ خانوادگی و اصل و نَسَبها ، تبادلِ اسیران و غَیرُه نیز انجام میپذیرفت .
رسول گرامی اسلام(ص) گاهاً در بازار عُـکاظ حضوریافته و مردم را به دینِ اسلام دعوت میفرمودند .
آنحضرت در بازارِ یاد شده ، پوششِ سُرخی بر تن داشته و خِطاب به مردم میفرمودند :
اَیهَا النّاس ! قُولُوا لااِلَهَ اِلاالله تُفْلِحُوا !ای مردم ! بگوئید خدایی جُز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید !
حضرت محمّد مصطفی(ص) یک روز سخنانِ خود را در عُـکاظبه پایان رسانده بودند که ناگهان مردی با دو گیسوی بافته و چِهْرَهای طلائیرنگ در همان مَحَلّ حاضر وبرای خنثی کردنِ فرمایشاتِایشان ، ضِمنِ مخاطب قرار دادنِ مردم میگوید : این جوان برادرزاده منو بسیار دروغگو است ... . مردم میپرسند : این دو نفر چه کسانیاند ؟به آنان پاسخ داده میشود : این جوان محمّد بن عَبْدالله(ص) واین مردِ گیسوبافته ، عمویش اَبولَهَب است .
منبع: سیمای صدر اسلام، علی شهبازی، 1392، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
1- تاریخ یعقوبی ، ج1 ، ص380 ، مُتَرْجَم .